parties & punishments-1

4.3K 368 129
                                    


"Every girl's crazy 'bout a sharp dressed man" ( این لیریکس یه اهنگه)

صدای هری تو کل اتاق کار ،جایی که داشتن برای پوشیدن لباس هاشون اماده میشدن، اکو شد و باعث شد یه موج خنده از صدای پسرها و مردها و خیاط هایی که لباس هارو تنشون میکردن شنیده بشه.

زین به سمت هری چرخید، وقتی که هری جلوی اینه ی تمام قد بهش پیوست و یه نگاه پرا از تحسین بهش انداخت. "لعنتی مرد! تو باید یه ستاره ی راک میشدی . صدات دیونه کننده است" هزین بهش گفت.

"خب اره، حداقل شبیهشون به نظر میام ....هر دومون شبیهشونیم" هری اینو گفت و یقه ی ژاکت مشکی ماندارین زین رو تو دستش لمس کرد"این خیلی عالیه"

"نمیدونم....اما خب این چیزی نیست که خودمون انتخاب کردیم ،درسته؟"زین ازش پرسید.

"اوه!بیخیال" هری دستش رو دور شونه ی زین حلقه کرد و مجبورش کرد دوباره به اینه نگاه کنه: "اعتراف کن زین ! ما خیلی سکسی هستیم " (اینجا میگه we're sexy as fuck)

زین به این حرف هری خندید و جواب داد "حدس میزنم"

"واو هز!بیا درباره ی مرد سیاهپوش حرف بزنیم." هردوشون برگشتن تا به لیامی که داشت با قدم های محکم به سمتشون میومد نگاه کنن. لباس پوشیده و اماده.

" بگو ببینم نظرت چیه؟"لیام پرسید.

"هممم"هری به عقب قدم برداشت تا بتونه به لباس های لیام نگاه کنه ، کت شلوار مشکی ،یه پیرهن پرازچین سفید و یه کراوات باریک مشکی "خوب به نظر میای ...مثله یه رئیس مافیای سکسی"

زین بلند خندید اما لیام فقط شونش رو بالا انداخت "خوبه. در نظرش میگیرم. راستی هری، کار موهات تموم شده؟"

"اره" هری گفت و دستش رو داخل موهای فر سرکشش کرد " اما میدونی اینا برای خودشون زندگی دارن به خاطر همین اونها کوتاهش نمیکنن" اون سر خودش رو به سمت جایی که لوییز، استایلیست ساکن قفس پرنده ها چرخوند و اون داشت دور یک مرد بلوند قدبلند میچرخید و ریشش رو بادقت پیرایش میکرد.

"لوییز،بهترین تلاشش رو کرد اما وقتی که صاف کننده ی مو رو دراورد بیرون تا ازش استفاده کنه من فرار کردم"هری گفت.

"قبوله. ولی تو الان باید بری تو صف تا نوبتت بشه و عکشت رو بگیری"لیام به صفی که گوشه ی اتاق شکل گرفته بود اشاره کرد ،جایی که یه عکاس داشت از هر مرد یا پسری که به نوبت ، مقابل پس زمینه ی سفید می ایستاد عکس میگرفت.

" عکس برای چیه؟" زین مشکوکانه پرسید و لیام فقط شونش رو بالا انداخت.

"فکر کنم ،وبسایت"

"برای تبلیغ محصولات ( هرجا از این به بعد محصولات دیدید بدونید که منظورشون افرادی مثل هری و زین و...)" لیام متوجه نگاه از روی دلخوری که هری به زین انداخت، شد و دستش رو اورد تا روی شونه ی هری بذاره.

Birds in Gilded Cages(larry)(persian)Where stories live. Discover now