داخل عمارت پدرش، لویی روی صندلی آشپرخونه نشسته بود. موبایلش و اون کارت جلوش قرار داشتن. لویی حتی برای خودش نوشیدنی هم ریخته بود تا حداقل بتونه شجاع تر به نظر برسه.
نوشیدنی رو عقب داد و با دست های لرزون، شروع به شماره گیری شماره ی روی اون کارت کردو وقتی که داشت صدای بوق خوردن تلفن رو میشنید، سعی کرد خودش رو آروم کنه.
"عصربخیر. شما با هتل قفس پرنده تماس گرفتید، چه کمکی میتونم بهتون بکنم؟"
"آممممم،سلام، من میخوام که.....آممم...."
" سلام آقا" تن صدای منشی ملایم تر و تشویق کننده تر شد، لویی فهمید که اون احتمالا همیشه با تماس گیرنده های مضطرب دست و پنجه نرم میکنه. "شما دوست دارید رزرو داشته باشید؟لطفا بذارید تا چند ثانیه از وقتتون رو بگیرم و به شما اطمینان بدم که ما در هتل قفس پرنده برای شما سرویسی رو فراهم میکنیم که طبق نظر و صلاح دید شما باشه"
یه ننفس عمیق کشید "ب-بله....بله من میخوام رزرو کنم"
"گروهی یا تکی آقا؟"
"اممممم....."
"این رزرو برای خودتونه یا یا برای یه گروهه؟"
"اها، بله برای خودمه، تکی"
" خونه یا هتل آقا؟"
" خونه" اون یه خونه ی خالی داشت و میتونست ازش استفاده کنه.
"حتما، خب شما به یه زن نیاز دارید یا مرد؟"
"مرد"
"حتما، شما تیپ خاصی مدنظرتونه؟رنگ مو، رنگ چشم، نژاد، قد، وزن، سن...."
با دست پاچگی سرفه کرد"درواقع، من دنبال یه نفر خاصم"
" بله،شما اسمش رو میدونید؟"
"آممم...من فامیلیش رو نمیدونم،اما اسم کوچیکش هریه. نمیدونم این میتونه بهتون کمک کنه یا..."
منشی حرفش رو قطع کرد " آه بله، هری.اون یکی از محصولات ممتاز ماست."
محصول؟
"دستمزدش خیلی بالاست، اقا. برای یه شب 12هزار پوند که از شش بعداز ظهر تاهشت صبح فردای اون روز ادامه داره. قیمت هر ساعت هم نهصد پوند میشه. هردوی این قیمت ها شامل کارهای مخصوص نمیشن"
"کارهای مخصوص؟"
اون زن جوری کلمات رو پشت سرهم ادا میکرد که انگار داره اونهارو از روی یه لیست میخونه "بی دی اس ام، تری سام، ریمینگ، ورزش ابی، ایرپلی، بردگی، نقش بازی کردن ...."
یا مسیح!
"نه!اممم،نه..." سریع گفت تا اون زن رو مطمئن کنه " هیچ کار مخصوصی وجودنخواهد داشت."
"بله اقا"
"من میخوام برای کل شب اونو رزرو کنم"
"حتما اقا، میخواید که هری لباس خاصی بپوشه ؟برای مثال کت شلوار یا...."
YOU ARE READING
Birds in Gilded Cages(larry)(persian)
Fanfictionدر لندن هتلی وجود داره که زنها و مردهای زیبا مثل پرنده های تو قفس،ازشون نگه داری میشه و زندانی ها ی اون مکان ملزمن عمیق ترین و تاریک ترین خواسته های شما رو براورده کنن.......
