🔮after story🔮

1.8K 233 121
                                    

تهیونگ: خب یونگی هیونگ یه نفس عمیق بکش و من مطمعنم که تو اماده ای.... اعتماد به نفس داشته باش تو میتونی.... بعد از من تکرار کن.... من میتونم

یونگی: من میتونم

تهیونگ: من امادم.

یونگی: من امادم.

تهیونگ: خب هیونگ دیدی کاری نداشت؟؟ حالا اماده ای؟

یونگی: نه

تهیونگ: 😐😐
تهیونگ کلافه پوفی کرد و دستش رو روی صورتش کشید....

تهیونگ: خو اخه چرا وقتی اماده نیستی پاشدی تدارکات دیدی؟؟؟

یونگی: الهام..... الهام اومد تو خوابم....

تهیونگ مطمعن بود که دقیقا اون یه ذره عقل هم داره از دست میده....

تهیونگ: الهام کیه هیونگ؟؟؟ هیونگ نکنه داری با یکی کارای خاک بر سری میکنی؟؟؟؟

یونگی: خفه شو نکبت.... الهام..... بهم الهام شد.....توی خواب بهم الهام شد که اره مین یونگی..... وقتشه که دیگه خاستگاری کنی و دست جیمینو بگیری برید خونه بخت و ماه عسل و شمال و اینا دیگه....

تهیونگ با دهنی باز که تا ته مثانش رو نشون میداد به یونگی خیره بود.....

تهیونگ: داری شوخی میکنی نه؟

یونگی سری به نشونه ی تکذیب تکون داد...

جی هوپ که پشت در ایستاده بود بدون اینکه بخش دوم صحبت های یونگی و وی روبشنوه بهت زده به خاطر خیانت یونگی به سمت جیمین راه افتاد.... باید واقعیت رو به جیمین میگفت.... بحث اینده ی جیمین در میون بود...

با این فکر قدم هاش رو تند تر کرد....

توی راه کوکی رو دید....

هوسوک: کوکییییی آی هو شاکینگ نیوووزززز

کوکی: هیونگ باز با نامجون هیونگ گشتی؟

جی هوپ: اوه کوکی یو وری نو فان... اهاااا داشتم می گفتم.... یونگی داره به جیمین خیانت میکنه تازه فک کنم میخواد ازدواجم بکنه....

کوکی: چیییی؟؟؟ مگه میشه؟؟؟

جیهوپ: وایسا.... اسمش چی بود....؟ اهااا امهال؟ نه وای فهمیدم.... املاح

کوکی: هیونگ اسمش املاحه؟؟؟ یعنی یونگی داره با املاح به جیمین خیانت میکنه؟؟؟

جیهوپ سر تکون داد...

کوکی دستش رو پشت گردنش کشید....

هوسوک: د پدر سگ بی صاحاب شده گمشو برو پیش جیمین بهششش بگوووووو بحث ایندشونه.....

کوکی با سرعت گلدن مکنه ای به سمت و سوی جیمین شتافت...

بعد از اینکه جیمین رو پیدا کرد دستش رو گرفت و به گوشه ای کشیدش....

ʚ𝙔𝙤𝙪𝙧 𝙢𝙚𝙢𝙤𝙧𝙞𝙚𝙨ɞWhere stories live. Discover now