یه روز معمولی که زندگیم برای همیشه تغییر کرد

25.2K 2.2K 207
                                    

تهیونگ:

طبق معمول، تنهایی اومده بود همون بار همیشگی. به خاطرِ همون مشکلات همیشگی رو آورده بود به همون نوشیدنی همیشگی.
همه چیز مثل همیشه بود.
تکراری و کسل کننده.
ولی می دونی قبل از اینکه یه اتفاق بزرگ توو زندگیت بیفته، دقیقا قبلش، چی میشه؟!

چند روز قبل یا حتی چند دقیقه قبل از رخ دادن اتفاقی که زندگیتو برای همیشه تغییر میده؟!

هیچی!دقیقا هیچی!

همه چی مثل همیشه به نظر میاد تا لحظه ای که این اتفاق رخ بده. اون آدم سر راهت قرار بگیره، نگاهت به اون نگاه گره بخوره و دلت جوری بلرزه که مطمئن باشی زندگیت برای همیشه تغییر کرده.

که مطمئن باشی بزرگترین اتفاق زندگیت در حال رخ دادنه و تو نه میخوای و نه میتونی جلوشو بگیری.

شاید به خودت اعتراف نکنی. شاید پشت نقاب "نمیدونم چرا اینجوری شدم" قایم شی ولی ته دلت و ذهنت میدونی که گرفتار شدی.

چرا میگم گرفتار؟ چون عشق دردسره! یه دردسر شیرین!
یه جور اعتیاد و معشوق یه جور ماده مخدر!
میدونی که برات ضرر داره ولی وقتی ازت دوره همه ی بدنت درد میگیره. سلول به سلولت میخوادش. اون سم لعنتی رو نه به اجبار، که با کمال میل و نه از روی ناآگاهی، که با آگاهی کامل تا آخرین قطره سر میکشی و اجازه میدی سلول به سلولت رو، ذره به ذره وجودتو آلوده کنه. جوری که میخواد کنترلت کنه و جوری که میخواد از پا درت بیاره!
ترسناکه نه؟!

معلومه! هرکسی مردِ این راه نیست ولی وای که اگه کسی جرات کنه و به این درد و لذت توامان تن بده.
زندگیش زیر و رو میشه. حقیقت رو میبینه. نه واقعیتی که ما میبینیم. نه! حقیقت رو. حقیقت عشق رو. حقیقت زندگی رو. حقیقت دوستی و انسانیت رو.

امروز برای کیم تهیونگ یه روز معمولیه. تکراری و روتین ولی احتمالا آخرین روز تکراری و معمولی زندگیشه حداقل تا چند ماه آینده ولی خودش این‌رو نمیدونه. دقیقا مثل همه ی ما!

درحالیکه لیوان نوشیدنی همیشگی‌ش رو بالا میبره، نگاهش به مرد مستی میفته که پسرکی رو به سمت یکی از اتاقا میکشونه.

این اولین بار نیست که کیم تهیونگ همچین صحنه ای رو توی زندگی 22ساله ش میبینه ولی این صحنه دو تا فرق اساسی داره:
1پسرک خیلی کم سن و ساله و قطعا زیر سن قانونی
2پسره واقعا داره مقاومت میکنه. نه مثل بقیه هرزه هایی که فقط ادای مقاومت درمیارن یا ناز میکنن. نه! واقعا وحشت زده و مظلوم به نظر میاد!

این دلایل میتونن باعث شن کیم تهیونگ یکم بیشتر از همیشه به این صحنه تقریبا تکراری خیره بشه و در نهایت تصمیم میگیره یکم کنجکاوی به خرج بده:

_ببخشید آقایون؟ می تونم کمکتون کنم؟!

مرد مست محکم میکوبه تخت سینه ش و هلش میده عقب: سرت به کار خودت باشه بچه قرتی!

The Change ( Completed )Место, где живут истории. Откройте их для себя