سهلام:)
ووت رو بزن تا یادت نرفته •-•
فالومم کنید اگر نکردید :)
کامنت هم فراموش نچود>-<🌸🌼+ چانیول ، چانیول ، چانیول ، چااااانيول بلند شو .. پاشو ساعت ۱۲ عه .. چان ، چان ، چان ، چان پاشو پاااشو .... پاشو میگم
دستای سفید و خوشگلشو روی پشت چان گذاشت و مدام با هربار صدا زدن اسمش ، تکونش میداد و دقیقا همون لحظه که چان اخم کم رنگی کرد و دمر خوابید عقب رفت و گفت :
+ یول بلند شوووو ، ساعت ۲ خانم چدر میاد-هنوز دو ساعت تا ۲ مونده
+ پاشووو .. نمیخوای حموم بری ؟ اصلا میدونی چه لباسی بپوشی ؟
- مگه میخوام برم عروسی ؟
+ به هرحال ( پتو رو گرفت و یکم کشید ) پااشو باباتم داره میاد
چان با شنیدن جمله ی آخر بک ، یهو پريد و رو تخت نشست : چی گفتی؟
+باباتم میاد
- کِی میاد ؟
+ خانم چدر زنگ زد گفت پروازش تازه نشسته ؛ میره شرکت بابات انگار چندتا کار اداری دارن و بعد میان اینجا .
چان دوباره خودشو روی تخت ولو کرد و بک داد زد : یااااااا چرا باز خوابیدی ؟ پاااشو
- صدات خیلی رو مخه .
بکهیون که دیگه داشت دود از سرش بلند میشد ، دستاشو مشت کرد و محکم کوبید به کمرش : پااااشو .. اصلا مگه قرار نبود بهم توی آزمون ریاضی کمک کنی ؟ پاااااشووووو
-اول ک ی ماه دیگست
+پااااشوووو ...
و وقتی خواست مشت دیگه ای بهش بزنه ، چان یهو برگشت و دوتا دستشو گرفت .
با لبخندی ک بکهیون رو عصبی تر میکرد به چشمایِ موجود خشمگین رو به روش خیره شد
- تو از کی بیداری ؟+ از ۹
- چرا انقدر زود پاشدی ؟
دستاشو کشید : ۹ زودهه؟ نه ۹ زووووده؟ عوووف
پااشو بیا پایین ، سهون و كای هم اومدن .خواست برگرده و سمت در بره اما چان دوباره دستشو گرفت و سمت خودش کشیدش ، جوری که اینبار بک تعادلشو از دست داد و بی درنگ روی سینش افتاد .
بکهیون تکونی خورد تا خودشو از بین بازوهاش رها کنه اما چان محکم دستاشو دورش حلقه کرد و نگهش داشت
+ اذیت نکن چانیول ..
- بخواب یکم ، خیلی زود پاشدی
خودشو تکون داد : وللللم کن
- یه بوس بده تا ولت کنم
بک با اخم نگاهش کرد و چانیول ادامه داد :
- یالا .. یه بوس بده دیگه
![](https://img.wattpad.com/cover/184320617-288-k408841.jpg)
YOU ARE READING
🔴▪︎Red line▪︎🔴Seosen1(Full)
Fanfiction‼️ Full داستانی به درون آدم ها. داستانی درباره بکهیونی که با تنها پدر معتادش زندگی سختی رو میگذرونه ، پدری که از کمترین محبت ها در حقش شروع کرد و تا تاریکی های بسیار پیش رفت . بکهیونی که معمولا یا درحال گریه بود و یا کتک خوردن هایی که تمام بدنش رو...