☆●•~Red line E15~•●☆

2.2K 530 117
                                    

سهلام:)
ووت رو بزن تا یادت نرفته •-•
فالومم کنید اگر نکردید :)
کامنت هم فراموش نچود>-<🌸🌼

+ چانیول ، چانیول ، چانیول ، چااااانيول بلند شو .. پاشو ساعت ۱۲ عه .. چان ، چان ، چان ، چان پاشو پاااشو .... پاشو میگم

دستای سفید و خوشگلشو روی پشت چان گذاشت و مدام با هربار صدا زدن اسمش ، تکونش میداد و دقیقا همون لحظه که چان اخم کم رنگی کرد و دمر خوابید عقب رفت و گفت :
+ یول بلند شوووو ، ساعت ۲ خانم چدر میاد

-هنوز دو ساعت تا ۲ مونده

+ پاشووو .. نمیخوای حموم بری ؟ اصلا میدونی چه لباسی بپوشی ؟

- مگه میخوام برم عروسی ؟

+ به هرحال ( پتو رو گرفت و یکم کشید ) پااشو باباتم داره میاد

چان با شنیدن جمله ی آخر بک ، یهو پريد و رو تخت نشست : چی گفتی؟

+باباتم میاد

- کِی میاد ؟

+ خانم چدر زنگ زد گفت پروازش تازه نشسته ؛ میره شرکت بابات انگار چندتا کار اداری دارن و بعد میان اینجا .

چان دوباره خودشو روی تخت ولو کرد و بک داد زد : یااااااا چرا باز خوابیدی ؟ پاااشو

- صدات خیلی رو مخه .

بکهیون که دیگه داشت دود از سرش بلند میشد ، دستاشو مشت کرد و محکم کوبید به کمرش : پااااشو .. اصلا مگه قرار نبود بهم توی آزمون ریاضی کمک کنی ؟ پاااااشووووو

-اول ک ی ماه دیگست

+پااااشوووو ...

و وقتی خواست مشت دیگه ای بهش بزنه ، چان یهو برگشت‌ و دوتا دستشو گرفت .
با لبخندی ک بکهیون رو عصبی تر میکرد به چشمایِ موجود خشمگین رو به روش خیره شد
- تو از کی بیداری ؟

+ از ۹

- چرا انقدر زود پاشدی ؟

دستاشو کشید : ۹ زودهه؟ نه ۹ زووووده؟ عوووف
پااشو بیا پایین ، سهون و كای هم اومدن .

خواست برگرده و سمت در بره اما چان دوباره دستشو گرفت و سمت خودش کشیدش ، جوری که اینبار بک تعادلشو از دست داد و بی درنگ روی سینش افتاد .

بکهیون تکونی خورد تا خودشو از بین بازوهاش رها کنه اما چان محکم دستاشو دورش حلقه کرد و نگهش داشت

+ اذیت نکن چانیول ..

- بخواب یکم ، خیلی زود پاشدی

خودشو تکون داد : وللللم کن

- یه بوس بده تا ولت کنم

بک با اخم نگاهش کرد و چانیول ادامه داد :
- یالا .. یه بوس بده دیگه

🔴▪︎Red line▪︎🔴Seosen1(Full)Where stories live. Discover now