Chapter 5

1.6K 325 15
                                    

به محض خارج شدن کیونگسو از آشپزخونه -که با بیرون فرستادن "هوف" بلند و کشیده ش از غرای لوهان، همراه بود-، بکهیون هم از جاش بلند شد و حینی که دستاش رو روی صورتش میکشید لوهان رو مخاطب گرفت

- یادت نره هانیولو دیدی مثلا شوکه شی..

لوهان که شعلۀ گاز رو خاموش میکرد آهی کشید و پیشبندش رو روی صندلی انداخت

لوهان- بیا بریم که خودت یه دردسری و بچه ت یه دردسر دیگه..

البته که همۀ این ناز و اداهاش، بمحض دیدن هانیول بدل به یه "خدایا"ی بلند مثلا شوکه شد و باهاش به پهلوهای هان یورش برد و محکم بین بازوهاش بالا کشیدش..

لوهان- کجا بودی کلوچۀ من؟ وقتی این بابا کوتوله ت گفت نیومدی داشتم دق میکردم.. سهون..هان رو دیدی؟

سهون که با اخمای تو هم و موهای پریشون -حاصل زور زدن بی نتیجۀ دوتایی شون با کای واسه درست کردن ایکس باکس- تازه از دست دادن با چان فارغ شده بود، رو به هانیول کرد

سهون- هان..فکر کردم نیومدی عمو..میخواستم از خیر درست کردن ایکس باکسم بگذرم..

هانیول تو بغل لوهان دست و پایی زد

هان- نــه..خراب شده؟ توروخدا درستش کنین..

تا نهایتا لوهان با قیافه ای جمع شده گذاشتش پایین

لوهان- بچه جان داره سر به سرت میذاره..کاش قبل از اینکه بچه رو اینجوری اذیت کنی یکم فکر کنی سهون..

و چشم غره ای هم تنگ اعتراضش به سهون زد و درجوابش سهون سکوت کرد..کاملا عجیب! چون سهون حتی نگاه گرفت و سر پایین انداخت و حینی که مثل پسربچه های خطاکار ساکت پیش کای برمیگشت، چانیول رو هم دنبال خودش میکشید..

- با سهون چیکار کردی که اینقدر مظلوم شده؟

لوهان پوزخندی زد و به کیونگسو که انگار همین سوال رو داشت که نظرش جلب شده بود، نگاه کرد

لوهان- مظلومی که سهون باشه! خدا خودش شاهده یکی این مظلومه یکی من..ایشون در حال حاضر بدجوری دستشون زیر سنگ منه..بخاطر همین فقط جوانب احتیاط رو رعایت میکنن..

گفت و تمام اون بعداز ظهر رو مثل صحنه هایی از فیلم به یاد آورد..تک به تک لبخندایی که درست از لحظۀ برگشتن سهون تا همون دم رسیدن کای و کیونگسو، هرموقع سهون بهش نگاه میکرد تحویلش میداد..لبخندایی که اصلا رنگ مهربونی هایی که میکرد -مثل گرفتن لباسای سهون از دستش یا آوردن یه فنجون چای گرم اختصاصی- رو نداشتن و اتفاقا بوی تهدید میدادن..

و بکهیون میتونست حس کنه لوهان چیکار کرده..ولی خب شاید تنها علت تهدیداش رو کمک نکردن سهون واسه این دورهمی میدونست..درصورتی که فقط خود لوهان و سهون میفهمیدن تهدید لوهان، اصلا و ابدا یه تهدید ساده که بشه به راحتی ازش گذشت نبوده و نیست..چون باز هم فقط همون دوتا از شب قبلی که باهم داشتن خبر دار بودن..

[ℭ𝔬𝔪𝔭𝔩𝔢𝔱𝔢𝔡] ༄𝓐𝓰𝓪𝓲𝓷 -𝓪𝓯𝓽𝓮𝓻𝓼𝓽𝓸𝓻𝔂࿐Where stories live. Discover now