=) دیشب توقرص خوابم بودی =/

1.4K 245 8
                                    

............sokjin pov

پشت در اتاقم وایساده بودم روبه نامجون گفتم...‌
جین:دیگه صداشون نمیاد...فک کنم دعواشون تموم شد....
یهو دیدم دوتا دست پیچید دور کمرم....
نامجون:اونا که در هر حال آشتی میکنن.....
آروم دم گوشم ادامه داد.....
نامجون:ما چیکار کنیم ...هوممم؟
تو بغلش چرخیدم و گفتم
جین :مگه قراره چیکار کنیم....
نامجون آروم تر از قبل گفت.....

.........Namjoon pov

نامجون :یه نفر اینجا خیلی میخوادت......

[+18]

دستشو کشیدم سمت تخت و انداختمش رو تخت .....
وقتی فهمیدم میخواد مخالفت کنه سریع بوسه رو شروع کردم.....
روش خیمه زدم و با یه بوسه ی خیس لباشو به بازی گرفتم ....
لب پایینشو به دندون گرفته بودم....
با زبون به دندوناش که زدم از هم بازشون کرد .....زبونم داخل دهنش کردم و می چرخوندم ....
دستم که رفت زیر تیشرتش و کشیدم رو شکمش ....
تو دهنم آهی کشی که ....تیشرتش رو در آوردم....
درجا تیشرت خودمم در آوردم و شروع کردم به کیس مارک گذاشتن نه رو گردن خوش تراش عشقم....
با دست راستم نیپلش رو گرفته بودم و فشار میدادم....
جین:آهههه نامیییی...
سرمو آوردمپایین تر از بین سینه هاش شرو به بوسه های ریز کردم تا زیر شکمش ...
با یه حرکت یه دفعه ای شلوار و باکسرش رو در آوردم....
شکه شد و پاهاش رو جمع کرد ...درجا شلوار و باکسر خودمم در آوردم و دوباره روش خیمه زدم.....
پاهاش رو از هم جدا کردم و بینشون قرار گرفتم....
عضوامون بهم برخورد کرد که هر دو ناله ای یواش سر دادیم.....
رفتم پایین....
با لذت به اون سوراخ صورتی نگاه کردم....
جین :نامجونا.....ل...لطفا
نامجون: چی میخوای بیبی؟؟؟.....بگو
جین :ت...تورو.....تورو درونم م....میخوام.....
نامجون:چشم بیب.....
سریع سرمو بردم لای پاش....
با زبونم درونش ضربه میزدم.....
آه هایی که می کشید دیوونم کرده بود ... پس به محض اینکه فهمیدم به اندازه کافی خیس شد.....
عضو رو سوراخش گذاشتم و کامل واردش شدم......
آهی کشید و یه قطره اشک از کنار اشکاش رفت داخل موهاش ....
پیشونیش رو بوسیدم...
شروع کردم به ضربه زدن داخلش.....
پیشونیم چسبیده بود به پیشونیش و چند لحظه یه بار یه بوسه ی با صدا داشتیم ....
همونطور که ضربه هامو تند میکردم .....دنبال جای حساسش میگشتم......
با اون آهی که کشید و لرزشی که که احساس کردم متوجه شدم پیداش کردم.....
جین:سریع تر مون.......
ضربه هامو تند تر کردم ......
جین:نام...م...من ...نزدیکم..
نامجون : بیا بیبی ...آه  بیا برام..
دستمو به عضوش رسوندم برای کمک بهش ....
با هر مالش احساس میکردم اومدن خودمم نزدیکه ....
تو دستام خالی شد....و منم بعد دو ضربه داخلش خالی شدم....
آروم ازش در اومدم و کنارش خوابیدم.....

Finish+18

سرشو تو بغلم قایم کرد و آروم گرفت ....

جین:نامی دیرمون نشه.....
نه هنوز دوساعت تا حرکت مونده.....میخوابی یا ببرمت حموم عزیزم؟؟؟
جین:بریم حموم ...نمیخوام اینجوری سور هواپیما شم ....
نامجون باشه بریم......

Drowning in the black sky of your eyes[COMPLETED]Where stories live. Discover now