⌜𝐭𝐞𝐧⌟

768 204 139
                                    


/ Crystal Snow /

[ زردِ عزیزم ؛
برف ، با کُلی تاخیر بلاخره از راه رسید و چشم‌هایِ منتظرم رو خوشحال کرد .

رنگ‌هایِ سرد ، لندن رو احاطه کردن و شومینه‌ها بیشتر از همیشه کار میکنن .
کریستا‌ل‌هایِ خوش‌ساختِ برف ، رویِ لباس‌هایِ نه‌چندان گرم‌ام فرود میان و قبل از اینکه بتونی از دیدنِ فُرمِ زیباشون لذت ببری ، به قطره‌هایِ کوچکِ آب تبدیل میشن .

خورشید به سختی زمین رو گرم نگه می‌داره و جمعیتِ شهر ، به لطفِ آدم‌برفی‌ها بیشتر شده .

با اینکه برف ، از زمانِ موعود دیر‌تر رویِ زمینِ لندن نشست ، ولی بدقولیِ آب‌و‌هوا هم نمی‌تونست از خوشحالیِ رسیدنِ برف کم کنه .

و منی که سرما همیشه باعثِ سرما خوردنم میشه ، با ذوق رویِ برف‌ها دراز می‌کشم و میذارم صورتم ، تبدیل به زمینِ گرمی برایِ فرودِ آرومِ برف‌ها بشه .

از اون زاویه به آسمونی که با وجودِ هوایِ گرفته و خاکستری رنگـِش ، هنوز هم زیباست نگاه میکنم و تمامِ تلاشم رو میکنم تا به آینده فکر نکنم ‌.
با این‌حال که این روز‌ها از ترسِ وقتی که هجده سالم بشه و از یتیم‌خونه خارج بشم ، خوابم نمی‌بره ‌.

بی‌پول و بی‌سرپناه !
سعی میکنم به آرزو‌هایِ بر باد رفته‌ام درباره‌ی ادامه‌ی تحصیلاتِ تکمیلی ، زدنِ نمایشگاهِ نقاشی و چاپِ کتابِ زرد رنگـَم فکر نکنم .

ولی زردِ عزیزم ؛
آینده ترسناکه و با فکر نکردن بهش ، نمی‌تونم از سرنوشتِ تکراری و غم‌انگیزِ یک بچه‌ی یتیم فرار کنم .
شاید وقتی به سنِ سی یا چهل سالگی رسیدم ، بتونم به آرزو‌هایِ کودکی و نوجوانیم برسم .

اما زردِ عزیزم ؛
برایِ حالا ، بیا فقط رویِ یک نیمکتِ خیس بشینیم و به رقصِ برف‌ها تویِ آسمون نگاه کنیم .

کریستال‌هایِ برفی‌ که با نشستن کنارِ من رویِ نیمکت ، بهتر از هر کسی تنهاییم رو پر میکنن . ]

″جونگکوک″                 
″بیست‌و‌هشتمِ ژانویه‌ی دو‌هزار و نوزده″



























/ Crystal Snow /

(اسم)
معنی ؛ کریستالِ برف - بلورِ برف




میدونم که احتمالا این پار‌ت‌ها که در واقع ماجرایِ اصلی نیست خسته‌تون کرده ، اما برایِ درکِ بهترِ جونگکوک بهتر بود که از یکم قبل تر از زمانی که به هاگوارتز میره ، شروع به توصیف کنم .

[نیلی]

「𝐓𝐇𝐄 𝐓𝐈𝐌𝐄: 𝐋𝐨𝐬𝐢𝐧𝐠 𝐘𝐨𝐮 𝗜𝗜 𝐕𝐤𝐨𝐨𝐤」Where stories live. Discover now