P6.beverage

3.2K 341 34
                                    

beverage:نوشابه

بعد از رفتن جونگ‌ کوک‌ ، تهیونگ رفت و روی تخت ولو‌ شد  ، یه آه پر حسرت کشید و بالبای‌ اویزون گفت

: یونی فکر کنم عاشقش شدم

: گوه نخور‌

چشای‌ تهیونگ در کسری از ثانیه درشت‌ شد و مغزش‌ ارور ۴۰۴ داد ، چند دقیقه طول کشید تا حرفی که شنیده رو هضم کنه بعد که ویندوزش‌ اومد بالا داد زد : یااااااا بیشعور ، مثلا دارم باهات درد و دل می کنما

: این درد و دل نیست که سسشر‌ گفتنه‌ ، طرف یه بار باهات‌ خوابیده‌ رفتی عاشقش شدی؟ بشین سر جات دهنت هنو بو شیر موز میده

: خیلییییی‌ بی ادبی

: اععععععع ببخشید خودم‌ نمی دونستم‌ مرسی که فرمودین‌ ، ببند در تالار اندیش‌ رو برو سر درس و مشقت‌ ، پس فردا با اردنگی انداختت‌ بیرون پول‌ داشته باشه حداقل یه لوب بگیری خودت خودتو بفاک‌ بدی

: برو بمیر

سکوت‌.......

بازم سکوت........

: اوکی بای .

همون لحظه‌ تهیونگ ....

: گوه خوردم‌ نرو

: افرییییین‌ دیگه نبینم‌ از این سسشرا‌ بگیا‌ ، حالام‌ مثل یه پسر خوب بلند شو‌ لباسات‌ رو بپوش‌ بریم‌ خرید .

ته‌ته دستاش‌ رو مشت‌ کرد و‌ با ترس گفت : تنهای؟

: کی گفته تنهای؟ دوتا دست داری دوتا پا هر کدوم ده تام انگشت‌ دارن ، نزدیک هزارتا تاره‌ مو داری ، دوتا چشم داری دوتا گوش ، هزارتا هزارتا گولبول‌ سفید داری ، چه خبره‌ مگه داری میری جنگ ؟ به من بود اگه لازمشون‌ نداشتی‌ نصفشون‌ رو قطع میکردم‌ می‌ذاشتم تو خونه ، مگه لشکر کشیه؟

اوووو قانعی کشید و گفت : آره راست میگیا‌ ، ببخشید الان میرم‌ لباس میپوشم‌ .

: افرییین‌ حقا که دست پرورده خودمی‌ ، فقط خودتو خوب بپوشون‌ یخ میزنی‌ ، اون بلک کارت مبارک هم یادت نره‌

چشماش رو چرخوند‌ و گفت : چشم
...
.......
.............
...................
شلوار جین و لباس‌ پشمی سیاهش‌ رو‌ تن خودش کرد بعد هم کاپشن‌ پفی‌ سیاهش‌ و پوتای‌ گندش‌ رو پوشید‌ ، کلاه‌ و شالگردنش‌ رو هم گذاشت و بلک کارتش‌ رو هم بردارشت‌.

همین‌ که رفت در و باز کنه مردد‌ شد : بنظرت نباید به ددی بگیم‌ داریم‌ میریم‌ بیرون ؟ ممکنه‌ نگران بشه ، صبر کن یه پیام حداقل‌ بهش بدم .

: باش ولی من هنوزم‌ باهات قهرم‌‌.

به ددیش‌ پیام داد و ددیش‌ هم گفت اگه کار نداشت‌ خودش می بردش‌ بیرون‌ و گفت لطفا قبل از تاریک‌ شدن هوا برگرده‌ چون بیرون سرده و تهیونگ‌ اینجوری‌ بود که اون خیلیییییییی‌ جنتلمنه‌ ، از اینکه بهش‌ احترام‌ می ذاشت‌ خوشش‌ میومد‌ ، همونجور‌ که تو تخت‌ زیر سلطش‌ بود و تحریک می شد .

I found a daddy just for myself ( kookv version )Where stories live. Discover now