P13.bye bye

1.6K 193 19
                                    

دست‌ سنگین‌ پدرش‌ توی‌ صورت‌ خجالت‌ زده‌اش‌ فرود‌ امد‌ که‌ باعث شد نگاه‌ مضطرب‌ اش‌ روی‌ زمین‌ قفل شود ....... ولی‌ واقعا‌ حقش‌ نبود‌

صدای‌ عصبی‌ مرد‌ در ولومی‌ اروم‌ که‌ درحال‌ سرزنشش‌ بود فقط به گوش‌ جمع‌ دو‌ نفریشان‌ میرسید‌ و بس‌

شاید‌ پدرش‌ از او نا امید‌ شده بود اما هیچوقت‌ غرور‌ پسرش‌ و ابهتی‌ که داشت‌ را‌ جلو‌ مردم‌ نشکست‌
تنها‌ گوشه‌ ای‌ به سرزنشش‌ نشست‌ و تنها شاهد‌ شکستش‌ دیواره‌ های‌ سلولی‌ بودن‌ که‌ به اجبار‌ در ان‌ محبوس‌ بود .

: پدر من‌ قسم‌ می خو........

: کافیه‌ نمی‌ خوام‌ صدات‌ رو بشنوم‌ ، همین‌ یک‌ بار به دادت‌ میرسم‌ ولی‌ وای‌ بحال‌ اون‌ روزی‌ که‌ دوباره‌ اینجا‌ هم‌ رو‌ ببینیم‌ ، پسر‌ بزرگ‌ نکردم‌ که‌ از گوشه‌ی‌ زندان‌ جمعش‌ کنم

: شما‌ که‌ منو‌ انداختین‌ کناره‌

دست‌ پدرش‌ دوباره‌ بلند‌ شد‌ تا توی‌ صورتش‌ بنشیند اما .....
شاید‌ کمی‌ دلتنگی‌ به اظافه‌ حسی‌ پدرانه‌ از فرودش‌ جلو‌ گیری‌ کرد

: تا‌ وقتی‌ که‌ اینجوری‌ در مورد‌ من و مادرت‌ فکر‌ می کنی‌ حق‌ نداری‌ پات‌ رو تو خونه‌ ی من‌ بذاری‌

و بعد بی هیچ‌ حرفی رفت

پدرش‌ که اون‌ رو‌ نزد ولی خودش‌ که می تونست‌ بخاطر حرف مزخرفش‌ کله‌ اش رو به دیوار بکوبد‌

: فااااک‌ ریدی‌

اه‌ خسته ای کشید و از سلولی‌ که‌ حالا‌ درش‌ باز بود خارج‌ شد‌

: بفاک‌ رفته‌ عظم‌ بالاخره از قفس رهانیده شد

جین بود که‌ با پوزخند‌ بهش‌ تیکه‌ می نداخت‌

کوک همینجور‌ که عصبی به اون دو کله پوک نزدیک می شد هیسی‌ کشید و گفت : فقط بگین‌ کدوم‌ یکی‌ از شما‌ مادرفکرا‌ به‌ بابام‌ زنگ‌ زده‌ تا هارد‌ به فاکش‌ بدم‌

هردو‌ سریع‌ به هم‌ اشاره‌ کردن‌ که‌ باعث‌ شده جیمین‌ با چشم های‌ از حدقه‌ بیرون‌ زده به اون‌ جین‌ مارمولک‌ که خودش‌ رو مظلوم‌ و بی گناه کرده بود نگاه کنه

: وات‌ د فاک‌ کیم‌ سوکجین‌

جین‌ دستپاچه‌‌ سعی کرد گندی‌ که زده‌ شده رو جمع‌ کنه و همینطور‌ که‌ دستش‌ رو‌ به کمرش‌ زده‌ بود و تو موهاش‌ دست‌ می کشید‌ هیستریک‌ در حالی‌ که تو چشم‌ ها شون‌ نگاه‌ نمی‌ کرد گفت : اع‌ میگم چیزه ...چیزه‌......اها چیزه‌ ..بیاین‌ تا این خبرنگارای‌ فضول زندان‌ رفتن‌ سهامدار‌ هیوندا‌ رو تیتر‌ خبرا‌ نکردن‌ از‌ این‌ منبع‌ کفر‌ در بریم‌ ها نظرتون‌ چیه‌ ؟هوم؟

I found a daddy just for myself ( kookv version )Where stories live. Discover now