P26.good by

990 65 1
                                    

ویرایش نشده *

با چند ضربه ای آروم به در اتاق اجازه وارد شدن خواست اما درست مثل این مدت جوابی نگرفت .فقط درو اروم باز کرد و وارد شد ، سینیه‌ غذا رو روی میز گذاشت و قوطی قرص ها رو چک کرد ، این بار مثل دفعه قبل نرفت ، نشست ، قصد حرف زدن داشت .

: چرا قرصات رو نخوردی ؟

نخورده بود چون می خواست یونی‌ رو ببینه‌ پیشش‌ برگرده اما یونیش اونجا ایستاده بود و می گفت که می خواد بره‌ که می خواد دیگه تهیونگش تو دنیای واقعی زندگی کنه که بزرگ‌ شه هرچند که سخت باشه‌ که خودش رو با توهماتش‌ زندانی‌ نکنه ، توهمش‌ خیلی عاقل بود نه‌ ؟

سکوت ، جواب تمام سوالای‌ این مدتش‌ بود .

: امروز با یه روان شناس دیگه قرار گذاشتم‌ ، این دفعه میاد خونه پس لطفا ، تهیونگ لطفا باهاش صحبت کن .

بلند شد که بره اما دستی نگهش داشت ، دست های که از وقتی یادش بود نرم‌ و سفید بودن ، از زیر پتو اومده بود بیرون و با چشم‌‌ های درشتش‌ بهش خیره شد ، زیر چشماش گود‌ افتاده بود : هیونگ ، نرو‌ .

لب هاش رو روی هم فشار داد ، بخاطر شنیدن صداش اروم‌ شده بود ، بعد کمی مکث کنارش دراز کشید : بخواب من همینجام‌ .

اون چند ساعت ، تو بغل هم خوابیدن ، درست مثل بچگیاشون‌ .

__________________________________________

با اضطراب روی صندلی نشسته بود و پاهاش رو تکون میداد ، دست هاش بخاطر مصرف قرص و خواب زیاد می لرزیدن‌.

: خب مستر کیم حالتون چطور ؟

چه سوال احمقانه ای ، مطمئن بود که دکتره؟

: شنیدم شما خاطراتتون‌ رو فراموش کردین نظرتون چیه برای شروع اول اون ها رو بیاد بیارین ؟

مرد بلند شد و همونطور‌ که ساعت جیبیش‌ رو در می آورد به سمت تخت راهنماییش‌ کرد تا روش‌ دراز بکشه : هیپنوتیز کردن معمولا جواب میده ، برای الان لطفا این ساعت رو با چشم هاتون دنبال کنین‌ و به سوالاتی که می پرسم‌ جواب بدین‌ .

به ساعت دایره ای شکل که با زنجیری طلایی تاب می خورد خیره شد ، نمی تونست چند دقیقه طول کشید ولی از یه جایی به بعد حس کرد که دیگه تو این دنیا نیست .

: می تونم‌ تهیونگ صدات کنم ؟

: .... اوهوم‌

: تهیونگ می تونی به من بگی الان کجایی ؟

سرش رو چرخوند ، اون فضای سیاه محو شده بود حالا تو حیاط عمارت بود ، عمارت مادرش.
همه چیز براش زیادی بزرگ جلوه می کرد ، می تونست خودش رو ببینه احتمالا اینجا چهار یا پنج سالش بود .

: من تو حیاط عمارت مونم‌ .

: این خونه؟

: نه...اونجا خونه نیست

I found a daddy just for myself ( kookv version )Wo Geschichten leben. Entdecke jetzt