05

1.9K 669 186
                                    


بکهیون از ذوق برگشتن هیونگش پارت رقصی که هیچ‌وقت حوصله‌ش رو نداشت رو چند بار دیگه هم رقصیده بود و حین رقص چشمک‌های ریزی به مرد قد بلند زده بود. بعد از تموم شدن کارشون توی کمپانی بی‌اهمیت به تمام تلاش‌ها و جملات چانیول برای رفتن با ون کمپانی روی موتور چانیول نشسته بود و منیجرش رو مجبور کرده بود با موتور از کمپانی بیرون برن.

به اجبار هیونگش کلاه سرش کرده بود و کل مسیر رو تکیه داده به همون هیونگ زیر لب غر زده بود و باعث شده بود هیونگش با لبخند به زمزمه‌هایی که به خاطر باد و کلاه نامفهوم به گوش می‌رسید گوش کنه و هر چند ثانیه یه بار به دست‌های ظریف روی شکمش نگاه کنه و دوباره نگاهش رو به جاده بده.

بعد از چند دقیقه روبروی خونه‌ی بزرگی موتور رو متوقف کرد و منتظر شد تا بکهیون وارد خونه‌ی والدینش بشه ولی پسر پشت سرش بعد از درآوردن کلاهش، کلاه چانیول هم درآورد و کنار کلاه خودش روی موتور گذاشت. دست هیونگش رو با دوتا دستش گرفت و خیره به چشم‌های درشت چانیول حین تکون دادن دستش با لحن لوس همیشگیش خواهش کرد:

-باهام بیا هیونگ. تو باشی مامان بهم غر نمی‌زنه که چند روزه خونه نیومدم. لطفا هیونگ، لطفا، لطفا...

توی ثانیه حدودا ده بار دیگه عبارت لطفا رو تکرار کرد که با پیاده شدن چانیول از موتور جیغ بلندی کشید و خودش رو توی بغل هیونگ مهربونش انداخت.

دست‌های چانیول برای نیفتادنش دور کمرش حلقه شد و با بوسه‌ای که پسر توی بغلش روی لپش و جایی نزدیک لبش کاشت حلقه‌ی دستش از دور کمرش شل شد. خواننده‌ی کم‌سن از بغلش بیرون اومد و با کشیدن دست هیونگ خشک‌شده‌ش هر دوشون رو به سمت در ورودی بزرگ کشید. به عادت همیشه‌ش زنگ خونه رو طولانی فشار داد و بی‌اهمیت به صدای خواهر کوچیک‌ترش در رو باز کرد و طول حیاط بزرگ رو همراه هیونگش دوید تا به خونه‌ای که مامان و باباش جلوی ورودیش ایستاده بودن برسه. با رسیدن به پله‌ها دست چانیول رو ول کرد و باباش رو بغل کرد. مردی که نگاه کردن به قیافه‌ش در نگاه اول باعث می‌شد بفهمی پدر بکهیونه با لبخند در جواب سلام و تعظیم نود درجه‌ی چانیول سر تکون داد و پسرش رو بغل کرد.

بکهیون به محض بیرون اومدن از بغل باباش بین بازوهای مامانش فرو رفت و آقای بیون با لبخند از منیجر بکهیون خواست داخل بیاد.

آلفای نوجوون توی خونه بدوبدو بیرون اومد و با بیرون کشیدن زوری بکهیون از بغل مامانش پسر بزرگ‌تر رو توی بغلش کشید.

همگی بعد از چند روز ندیدن بکهیون حسابی دل‌تنگ بودن اما این دلیل نمی‌شد چند دقیقه بعد بکهیون با جیغ دردناکی از بغل خواهرش بیرون نیاد. دختر قد بلند با بو کشیدن فرومون‌های چانیول از بدن برادرش نیشگونش گرفته بود که باعث شد بکهیون جیغ‌کشان از بغلش بیرون بیاد.

NedovtipaWhere stories live. Discover now