دیدار دوباره

415 113 7
                                    

 بلاخره تونسته بود بعد از اون عمل سخت به محل تخلیه بار بره،اما به محض رسیدن متوجه شد خیلی وقت بود که کشتی رو تخلیه رو کرده بودن.پوفی کشید و شروع کرد به چک کردن محصولات،لیست محصولاتی که خواسته بود دستش بود و مدام بین بارها رفت و آمد می کرد و همه چیزو چک میکرد. باید بعدا از لوهان و پدربزرگش یک تشکر درست و حسابی میکرد.

همون طور که داشت همه چیز از نظر می گذروند متوجه صدایی شد. یکی دیگه به جز خودش توی انبار بود.خیلی از در انبار فاصله گرفته بود و دوتا محافظی که همیشه همراهش بودن دم در بودن و مهلتی برای فرار براش نزاشته بودن. هر لحظه به صدا نزدیک تر می شد. چیز زیادی ازش فاصله نداشت. قلبش تند تند میزد.

اگر یکی از بومی ها بود چی کار میخواست بکنه،بعضی از آدمهای اونجا حاظر بودن به خاطر اون دارو ها حتی آدمو بکشن و بکهیون هیچ قدرتی در مقابلشون نداشت.

تندتند نفس می کشید و آب دهانش قورت میداد.چند کارتن جلوتر بود و آروم آروم به سمتشون رفت ،کمی از حالت عادی خم تر راه میرفت ،درست پشت کارتن ها ایستاد،حتی صدای نفس های شخص دیگه رو میشنید.دلش به دریا زد تا ببینه کی اونجاست همین که اولین قدم برداشت برق انبار رفت.

بکهیون نفس عمیقی کشید و بلافاصله راه خروج پیش گرفت. همین که از انبار خارج شد، وکیل مبالغه گر لوهانو دید. با اینکه آدم کاربلدی بود اما بکهیون اصلا از آدمهای چاپلوس خوشش نمیومد و اون وکیل نمونه بارز یک انسان مبالغه گر بود. وکیل تا کمر مقابل بکهیون خم شد: مشکلی پیش اومدن جناب دلوکا؟

بکهیون با نگرانی نگاهی به انبار انداخت.کمی ترسیده به نظر می رسید:انگار کسی توی انباره،لطف چک کن،نمی خوام مشکلی پیش بیاد.

و بلافاصله سوار ماشین شد تا به کارهای دیگه اش برسه.

وکیل جکسون،نگاهش به ماشین پرنس امپراطوری DL بود که متوجه خروج شخص دیگه ای شد.با نگرانی اسلحه اش رو در آورد و به سمت شخص برگشت،پارک چانیول بود که با ابروهای بالا رفته اول نگاهی به وکیل و بعد به ماشینی که داشت محل ترک می کرد،انداخت.

..........................................................................................................................

لوهان توی دفترش نشسته بود و پرونده های مختلف رو زیر و رو می کرد.صدای در اتاقش بلند شد و کمی بعد وکیل آنیل وارد شد.لبخندی روی لب های لوهان نشست:خوش اومدی،امیدوارم سفر خوبی بوده باشه.

آنیل هم به تبع لبخندی زد:ممنونم قربان، البته تجربه ی خوبی بودو بلافاصله بعد از فرودگاه به این جا اومدم.

بعدش پرونده ای رو روی میز قرار داد و ادامه داد.

_ همه چیز به نحو احسن انجام شد.دنیو هم بسیار راضی بودن. هیچ مشکلی نیست و بهتون اطمینان میدم همه چیز عالی انجام شده.

ஜ۩۞۩ஜ2بلک هورس ஜ۩۞۩ஜOnde histórias criam vida. Descubra agora