8

61 14 4
                                    

نامه رو میز گذاشت و به سمت صندلی مورد علاقه اش

رفت، همون‌جوری که ژست همیشگیش رو گرفته بود

سمت جان برگشتو گفت
_ یه نامه از طرف قاتل بود

جان تک ابروی بالا انداخت
_چی گفته؟
بدون اینکه نگاهشو از جلوش برداره گفت
_ فردا شارلوک رو می‌کشه
جان با تعجب به سمت نامه رفت
_ بعد تو بدون هیچ نگرانی اینجا نشستی؟
به سمت لستراد برگشت گفت
_ میتونی ادرس خونه ای شارلوک هلمز رو پیدا کنی؟
لستراد سری تکون دادو به سمت خروجی رفت
_ یکم سخته، ولی برات پیدا میکنم

شرلوک سری تکون دادو به سمت لب تاپ جان رفت
_ من نگران شارلوک نیستم، نگران قاتلیم که قراره باهاش برخورد کنه
جان اخم ریزی کردو گفت
_ یعنی چی؟
شرلوک با تایپ کردن چیزی به سمت جان برگشت
_ تو اونو نمیشناسی جان،‌ اون باما فرق داره ، اگه بخوام بین یوروس و شارلوک انتخاب کنم که کدومشون خطرناک تره مطمئن باش شارلوک رو انتخاب میکنم
لب تاپو سمت جان چرخوندو گفت
_ قاتل گفت کلیسای پاولز جایه که شارلوک قرار کشته بشه
_ جلوی جمعیت؟ اونجا همیشه شلوغه
نگاهی به ساعت کردو گفت
_ بهترین جا برای کشتن بقیه جلوی چشمشونه، اینجوری کسی بهت حتا شک‌ نمیکنه
جان سر ریزی تکون دادو به سمت کتش رفت
_ فکر میکنی شارلوک چه بلای سرش بیاره؟
_ اگه خوش شانس باشه یه گلوله مهمونش کنه
_ واقعا حاضره ادم بکشه ؟
_ بهت گفتم جان ، شارلوک از یوروس خطرناک تره
به سمت کتش رفتو گفت
_ مطمئن باش اگه پای کشتن بیاد وسط، شارلوک بی احساس ترین ادم روی زمین میشه
از خونه خارج شدنو، به سمت خیابون رفتن
شرلوک برای تاکسی گرفتن دستی دارز کرد
هردو توی ماشین نشستو به سمت کلیسای پاولز رفتن

نگاهی به نامه کردو زیر لب زمزمه کرد
_ این پرونده برام سرگرم کنندست
نامه رو روی میز گذاشتو به سمت در خروجی رفت
_ کلیسای پاولز؟ جلوی جمعیت میخوای منو ملاقات کنی قاتل؟
از پله ها پایین اومدو به سمت در خروجی رفت
نگاهی به خیابونا کردو زمزمه کرد
_ چرا کلیسای پاولز ؟ جای قشنگ تری سراغ نداره؟ یکم اروم تر؟
دستشو دراز کرد تا تاکسی پیدا کنه، پیاده روی واقعا تا کلیسا زمان زیادی رو صرف می‌کنه

نگاهی به اطرافش کردو زمزمه کرد
_ اگه هر کدوم از ادامای اطرافو آنالیز کنم چقدر زمان باید طرف کنم؟ ۱۰ ساعت یا ۲۰ ساعت؟
نگاهی به کلیسا کردمو و خواستم واردش بشم
_ خانوم، خانوم
سمت صدا برگشتم که با مردی قد بلند و با چشمای ابی و موهای قهوه ای رو به رو شدم، لباس مشکی و دستکش های چرم و کتابی که تو دستش بود رو‌ به رو وایساده بود
_ ببخشید، میتونید عکسی از من بگیرید؟
سری تکون دادو گفتم
_ بله
دوربین رو ازش گرفتمو ناخواسته شروع کردم به آنالیز کردنش
قد:۱۸۹
بزرگ شده تو یه خانواده کم جمعیت
علاقه مند به کتاب و سیگار کشیدن
سوار قطار لندن به شماره صندلی 045
لحجه آمریکای ،دورگه انگلیسی و آمریکایی
نیت نامشخص.......... نامشخص.........
ازش عکس گرفتمو و بهش دادم
دوربین رو ازم گرفتمو و لبخند زدو گفت
_ مرسی خانوم
نگاهی به چشمام کرد
_ میتونم برای تشکر یه قهوه مهمونتون کنم؟
سری تکون دادمو گفتم
_ برای تشکر لازم نیست مهمونم کنید اقای؟
_ سباستین ، پرفسور سباستین و شما خانوم؟
با لحن سردی گفتم
_ هلمز، شارلوک هلمز
لبخند ریزی زدو دوربینو تو کیفش گذاشت
_ از آشناییتون خوشبقتم خانوم هلمز
_ منم از آشناییتون لذت برم پرفسور
دستی سمتی دراز کردو گفت
_ امیداروم بازم شمارو ملاقات کنم خانوم هلمز
نگاهی به دستش و نگاهی به صورتش کردمو دستمو دارز کردمو تو دستش گذاشتم
_ همچنین
برگشتو به راهش ادامه داد
من دستای یه قاتلو می‌شناسم و اون دستای برای یه ادم عادی نبود
پوزخند ریزی زدمو زمزمه کردم
_ دفعه بعدی تو زندان همو ملاقت میکنیم پرفسور سباستین

پورخندی زدمو نگاه ریزی به پشتم کردم
_ شارلوک هلمز واقعا زیبا و فوق‌العاده بود
گوشی رو از جیبش در اورد رو شماره ای گرفت، سمت گوشش گذاشتو گفت
_ دست نگه دارید
گوشیشو تو جیبش گذاشتو به سمت کلیسا رفت
_ فعلا باید تو بازی باشی شارلوک هلمز، هنوز زوده از بازیم حذف بشی

شرلوک نگاهی به اطرافش کرد تا شاید شارلوک رو پیدا کنه
جان دستی سمت وسط جمعیت نشون دادو گفت
_ اونها شرلوک ، اونجاست
خواستن به سمتش برن که با دیدن مردی قدمی بر نداشتن
جان دستی به سمت اسلحش برد تا شاید بتونه تو یه موقعیت خوب ازش استفاده کنه
شرلوک نگاهی بین اون دوتا کردو زمزمه کرد
_ نمیخواد بکشتش جان
با تعجب سمت شرلوک برگشتو گفت
_ چی میگی شرلوک!
_ اون نمیخواد بکشتش ، فعلا
جان سری تکون دادو نگاهی به اون دونفر کرد
_ مطمئنی؟
_ آره
_ پس بهتر نیست سمتشون بریم؟
برگشتمو گفتم
_ فعلا نه جان، منتظر میمونیم تا بخواد بره خونه، دوست دارم بدونم خونشو کجا گرفته
_باشه
***

_ تا به حال شطرنج بازی کردی ؟
_‌نه
_ پس قرار به من به بازی
_ شطرنج بلد نیستم ، ولی قمارم خوبه، میخوای سر مرگ و زندگیم شرط ببندم؟
_ هممم....... باشه، بیا شروع کنیم

Endless rub(دردسر بی پایان)Where stories live. Discover now