11

55 9 3
                                    

لستراد نگاهی به سر قطع شده کرد و پرونده رو به سمت شرلوک گرفت
_آریا جورج متولد 28  1981August ، جنسیت مرد، مجرد، اهل بیرمنگام، یه راننده تاکسی؛ سه روز پرونده گمشده تشکیل شد بود تا امروز که شما پیداش کردین

شرلوک شروع کرد به تایپ کردن حرف روی لب تاپ جان
جان پرونده رو از لستراد گرفتو گفت
_ چیز دیگه ای پیدا نکردید؟

لستراد دست از بررسی سر برداشتو به سمت جان برگشت
_ سری که برای شما فرستادن چند روز پیش بدنشو جلوی اداره پلیس گذاشته بودن، هر چقدر دوربین هارو گشتیم تنها چیزی که پیدا کردیم یه اسم بود

_ چه اسمی؟

شرلوک سرشو از لب تاپ در اورد
_ پروفسور

لستراد با تعجب سری تکون دادو با لحن مشکوکی گفت
_ تو از کجا میدونی؟

از روی زمین بلند شو به سمت کتش رفت
_ زودباش جان ، مطمئنن این اطراف هنوز هست

کت شو برداشتو با سرعت سمت در خروجی رفت
_ از کجا میدونی اینجاست شرلوک؟

لستراد نگاهی به راه رو کردو گفت
_ بعداً همه چی رو باید توضیح بدی شرلوک
با حرص سمت همکارش رفتو زمزمه کرد
_ لعنت بهش شرلوک

نگاهی به اطرافش کردو شروع کرد به آنالیز کردن مردم

_قد بلند
_ لباس مشکی
_ عیند دودکی
_ کتاب  رد پای شیطان در دست راستش
_ظاهر خونسرد و مرموز

جان با ابرو های بالا رفته نگاهی به شرلوک کردو گفت
_ شرلوک دنبال کی میکردی ؟
نگاهشو به اونور خیابون دادو به سمتش رفت
_ دنبال مردی قد بلند با لباس مشکی و عینک دودی بگرد، تو دستش کتاب رد پای شیطان هست

به سمت پس کوچه رفت تا شاید اونور تر بتونه پیداش کنه

جان سری تکون دادو شروع کرد به آدرسی که شرلوک داده بود گشتن

کمی از قهوه نوشیدو گفت
_ دنبال من میگردی کاراگاه؟هوش و ذکاوتتو تحسین میکنم ولی من دنبال تو نیستم ، دنبال یه کپی از خودتم، یه چیزای فراتر از تو

سری تکون دادو ادامه داد
_ چرا به فکرت نرسیده شاید کسی که دنبالشی دقیقا بغل خونت وایساده باشه؟ قهوه خانه مان ماوت درست جای که همیشه توش حضور دارید ، واقعا تأسف باره که فکر میکنی قراره خودمو به راحتی بهت تسلیم بکنم

با کشیدن صندلی جلوش چشمشو از قهوهش گرفتو نگاهشو به رو به روش کرد
_ جناب موریارتی ، اینجا چیکار میکنید؟

پوزخندی زدو گفت
_ پس تو دنبال شرلوک هلمز میکردی، نه؟

کمی از قهوه نوشیدو نگاهشو بهش داد
_ نه، من دنبال شرلوک هلمز نیستم، من دنبال شارلوک هلمز میکردم

قهوه ای رو به روش برداشتو کمی ازش نوشید
_ پس میخوای با  طعمه کردن شرلوک ، شارلوک رو بگیری ن؟

_ با یه تیر دو نشون، راه حل راحتیه
پوزخندی زدو قهوه رو به ستمش هل داد
_ اشتباهت همینجاست پرفسور سباستین ، خانواده هلمز هیچ وقت هیچ وقت باهم تو یه گودال نمیفتن، اگه به خوای  گودال برای یه نفر بکنی تا بقیه هم توش  بیفتن باید مراقب باشی که کیارو قراره قربانی کنی

کتابشو رو میز گذاشتو گفت
_من مراقبم پروفسور موریارتی ، شما مراقب طمع خودتون باشید
از روی صندلی پاشد
_ خانواده هلمز واقعاً آدمای باهوشین اگه مراقب نباشی اشتباهی خودت تو گودالت میوفتی

به رفتن شریکیش نگاه کردو زمزمه کرد
_ همه تو بازی هستن تا من مهره ای اصلی رو پیدا کنم

جان نگاه خسته ای به شرلوک کردو گفت
_ همه جارو گذشتم، کسی رو با اون مشخصات پیدا نکردم

دستشو تو جیبش کردو به سمت جان چرخید
_ مطمئنم همین اطرافه، فقط نمیدونم دقیقا کجا خودشو قایم کرده

_ از کجا میدونی چی پوشیده ؟

برگه رو از جیبش در اورد گفت
_ از دست خطش فهمیدم

برگه رو از شرلوک گرفتو با قیافه ی تو همی به شرلوک نگاه کرد
_ بازم درک نمیکنم چه شکلی لباسشو حدس زدی
به سمت خونه رفت گفت
_ یادت بهت گفتم یه کتاب دستشه؟
_ اره
_ اون کتاب ، یه کتاب جنایی هست ( رد پای شیطان) میخواد مثل اون کتاب قتل هاشو انجام بده

تک ابروی بالا انداخت گفت
_ یعنی چی؟
_ یعنی اینکه چهارتا دیگه قتل قراره انجام بده

شونه ای بالا انداختو گفت
_ من اصلا نمیفهمم چی میگی شرلوک
_ بهت توضیح میدم

کتاب رو روی میزش گذاشتو سمت ویالونش رفت
_ چهارتا دیگه قتل، اولین قتل رو برای بردارم فرستادی
و قراره برای حل قتل های بعدی به تور هم بخوریم
اه... واقعا تحت تأثیر قرار گرفتم پروفسور
***
_ برای چی دنبالمی؟
_ تو مهره اصلی بازی منی
_ پس بزار بهت نشون بدم عاقبت بازی کردن با من چیه
_ پس مهره ای اصلی قراره دردسر درست کنه
***

سلام دوستان حالتون چطوره؟
رو آدم بدی داستان کراش زدم😂🚶
شارلوک بنظرتون چه جور آدمیه ؟
نظر و ووت یادتون نره ⁦♡⁩

Endless rub(دردسر بی پایان)Tahanan ng mga kuwento. Tumuklas ngayon