9

55 12 3
                                    

پرفسور ؟‌ جالبه،‌ یه قاتل که میدونه باید قتل هارو پشت سر هم بچینه ‌و در عین حال ،میدونه که باید مظنون بعدیشم پیدا کنه
نگاهی به آدمای اطرافم کردمو زیر لب زمزمه کردم

_ چقدر عجیبه، شرلوک هلمز اینجا نیست؟ تحت تأثیر قرار گرفتم

به سمت جای که ازش وارد شدم رفتمو شروع کردم نگاه کردن به اطرافم، یکم پیاده روی بد نیست نه؟

شروع کردم به راه رفتن هنوز چند قدمه نگذشته بود که احساس کردم چند نفر دارن ته غیبم میکنند اولش خواستم از یه خیابون دیگه برم تا دوباره به اینجا برسم

ولی.... وایسا ، نکنه شرلوک هلمز دنبالم باشه!
پوزخندی زدمو شروع کردم به درست کردن دردسر
پس بردار من قرار خونه ای منو پیدا کنه؟ پس براش خوبه لاغر بشه

نگاهی به مغازه دست سمته چیم کردمو واردش شدم
بیا لذت ببریم از این راه کاراگاه

نگاهی به شارلوک که با قدم های بلند راه میرفت کردمو به سمت جان برگشتم
_ چیزی شده جان؟ نگران به نظر میرسی

بدون اینکه سرشو برگردونه گفت
_ بنظرم خواهرت خیلی عجیبه

نگاهی به ساعتش کردو چشماشو به رو به روش داد

_اون همیشه عجیب بوده، تو نمیتونی حرکت بعدیشو حدس بزنی مگر اینکه خودش بهت بگه

جان دستی سمتش دارز کردو گفت
_ چرا داره میره سمت اون رستوران؟

اخم ریزی کردو جهتشو به سمت همون رستوران برد
_ فهمیده جان، قراره حسابی از خجالتمون در بیاد

قدم هامو تند کردم تا به شرلوک برسم، نه تنها خودش تند میره بلکه خواهرشم که انگار مسابقه دو گذاشته سریع راه میره
_ از کجا فهمیده؟ چه شکلی؟

نگاهی به پیشخوان کردو و نگاهی به در تو آشپزخونه کرد

_ بهت گفتم جان، اون غیر قابل پیش بینی، غیر قابل پیش بینی

نگاهی به آدمی به پشت پیشخوان کردو بهش گفت

_ رئیستون خانوم زوئی کارتون رو دارن؟

دستاشو تمیز کردو به سرعت سمت در رفت
_ ممنون آقا

به سمت در رفتنو نگاهی به پله ها کردو گفت
_ چقدر کثیفه

از پله ها پایین اومدنو نگاه به یاداشت رو به روش کرد
« همیشه همینقدر کندی شرلوک؟»

اخمی کردو به سمت در رو به روش رفت
هنوز درو باز نکرده بود که جان یقشو گرفت
_ مراقب باش شرلوک
نگاه به بالا سرشو کردو تیغ رو از روی در برداشت

_ هنوزم کینه ایه
جان تعجب بار نگاهی به تیغ کردو گفت
_ چیکارش کردی مگه شرلوک؟‌ که اینجوری ازت بدش میاد؟
درو باز کردو نگاهی به اطرافش کرد
_ ما باهم کنار نمیایم جان ، چه الان چه زمانی که فهمیدیم اون یه استثناییه

Endless rub(دردسر بی پایان)Where stories live. Discover now