part nine

441 38 5
                                    

Jimin

《دیلدوی مشکی رنگ با فشار دستای مردی توی مقعدش با سرعت زیادی حرکت میکرد و تنها کاری ک جیمین میتونست انجام بده داد زدن بخاطر درد زیادش بود
چشماش توسط چشم بند چرمی بسته شده بود
پاها و دستاش هم ب همدیگ بسته شده بودن و ازشون آویزون بود
این نوع بستن دست و پاش ب مرد روبروش توانایی اینو میداد ک بهتر از هر وقتی بتونه عذابش بده و بهش درد رو تحمیل کنه چون کوچکترین مانعی براش وجود نداشت

همچنان دیلدو با شدت توی مقعدش عقب جلو میشد
قطره های خون از مقعدش روی زمین میریخت
نباید اینطور میبود اما قطره های خون باعث تحریک بیشتر مرد میشد
همین موضوع باعث شد دیلدوی دیگ ای برداره و بعد از آغشته کردنش ب مقدار زیادی لوب کنار دیلدوی مشکی رنگ قرار بده و با تمام توانش برای وارد کردنش تلاش کنه

نتیجه ی تلاش هاش هم داد های پر از درد پسری بود ک مقعدش خیلی بیشتر از حد معمول باز شده بود
مرد هردو دیلدو رو همزمان حرکت میداد و کوچکترین توجهی ب داد های جیمین نداشت
در اصل داد های جیمین بیشتر تحریکش میکردن

دیلدوی کوچکتر رو از پسر بیرون کشید و عضو خودش رو جایگزین کرد
بعد از چند ضربه توی پسر کام شد 》

جیمین با وحشت از خواب پرید

خیلی وقت بود ک خاطرات بدش بصورت رویایی وحشتناک درمیومدن و روزهای بدش رو بهش یاداوری میکردن
چند وقت پیش دکتر میرفت تا از شرشون خلاص بشه
موفق هم شده بود
اما دلیلی ک باعث شد دیگ پیش دکتر نره تمایل خوابش تو اکثر اوقات روز بود
قرصای آرامبخشی ک دکترش براش تجویز کرده بود زندگیش رو مختل کرده بودن
و تصمیم گرفت قبل از تموم شدت دوره ی درمانش کنارشون بذاره

نگاهی ب ساعت انداخت
5صبح رو نشون میداد
خوب میدونست قرار نیست خواب ب چشماش برگرده
پس بلند شد تا یکم ورزش کنه و بعد بره باشگاه محل کارش

تیمشون اون بازی رو برده بود
البته ب لطف در رفتن جیمین ب بدبختی
چون تا زمانی ک مربی ترکیب درست رو انتخاب کنه و ب زمین بفرسته یه 2تا گلی توسط تیم حریفشون نوش جان کردن

و حالا جیمین باید جواب پس میداد
هم ب مربی هم ب هم تیمی هاش

.
.
.

Jungkook

استاد لی:لطفا از تمام حواستون و مخصوصا شنوایی و بینایی برای توجه استفاده کنید.. فرصت بازدید از بیمارستان و مخصوصا یادگیری از چنین پزشک های عالی ای خیلی کم پیش میاد

دانشجوها تایید کردنو دنبال استادشون راه افتادن
فضای بیمارستان برای کوک آشنا بود
دفعه ی قبل ک بخاطر انفجاری ک آخرم هیچکس دلیلشو نفهمید اومده بود کمک کل روز فقط داشت بیمارستان رو متر میکردو ب مریضا میرسید
حتی بجز اون چندین بار دیگ هم بعنوان تشویق استاد لی آورده بودش اونجا
البته با چند نفر دیگ از بچه ها چون نمراتشون خیلی خوب شده بود

SevenWhere stories live. Discover now