Jhope
اعصابش خورد بود
بشدت خوردجیمین درست بین دستاش بود اما دوباره مثل ی ماهی از دستش لیز خورده بودو فرار کرده بود
انقدر عصبی بود ک الان فقط دوست داشت یکی رو تیکه تیکه کنه
احتمالا برای همینم بود ک توی اون مکان بود
مکانی ک توش ی مسابقه برگزار میشد
مسابقه ای ک ب "مسابقه ی برده ها" مشهور بودمسابقه از این قرار بود ک برده های دختر و پسر بدون لباس و فقط با ی قلاده و گگ دور دهنشون با وجود ویبراتوری ک باعث لرزش پایین تنشون میشد باید مسیر مسابقه رو تا خط پایان طی میکردن
هرکس میتونست توی زمان مقرر شده ب خط پایان برسه از عذاب الهی یا بهتره بگم عذاب صاحبش در امان میموند
اما وای ب حال اون کسی ک نمیتونست ب خط پایان برسه
تنبیه سختی برای اون فرد در نظر گرفته شده بود
وقتی درمورد تنبیه حرف میزنم منظورم کینکای عادی توی بی دی اس ام نیست
منظورم شیر(share)شدن بین چندین نفر سادیسمیه یا حتی بدتر و وحشتناک تر
ک خب قطعا نمیتونست قشنگ باشهمسیر مسابقش هم یک مسیر عادی و هموار نبود
زمینش پر بود از شن های ریز ، پونز و سوزنایی ک قرار بود دستو پای بدون پوشش برده هارو حسابی زخم کنهبا حرکت دست هوسوک برده هارو چهار دستوپا کمی قبل تر از خط پایان نشوندن
و ارباب هاشون دقیقا پشتشون قرار گرفتنشلیک شدن گلوله ای از تفنگ توی دست داور نشونه ی شروع بازی و زجر کشیدن برده ها بود
همشون با تمام توانشون سعی میکردن ب خط پایان برسن
بخاطر حرکت ویبراتور کامشون روی زمین میریخت و اوضاعشونو وخیم تر میکرد
پونزا توی دستاشون فرو میرفت و حرکتشون و کند میکرد
پونزایی ک توی پاهاشون فرو رفته بود باعث میشد روی زمین بی افتن4 دقیقه و 30 ثانیه گذشته بود و تقریبا نزدیک آخرای مسابقه بود
این درحالی بود ک بعضی از برده ها فاصله ی زیادی با خط پایان داشتن و بعضی دیگ خط پایان رو رد کرده بودنهوسوک پوزخند زد و بلند شد
براش مهم نبود چ اتفاقی برای اون برده ها می افته
این انتخاب خودشون بود
وقتی از سر بی پولی و گاها صرفا بخاطر پاسخ ب نیازهای مازوخیسمیشون قرارداد بردگی رو امضا میکردن باید ب فکر این موقعاشون میبودن
این تنبیها و بی احترامی ها بهشون نتیجه ی انتخابهای خودشون بودهوسوک برخلاف تماشاگرای اون مسابقه هیچ لذتی ازش دریافت نمیکرد
این اتفاق براش بعد از اون روزی افتاد ک با بیبیش یا همون جیمین اومده بودن برای دیدن یکی از این مسابقه هافلش بک
جیمین: هوسوک اینجا یجوریه
هوسوک با حرف جیمین برگشت سمتش
هوسوک:چطوریه بیبیجیمین:اینا..اینا..این آدما..چرا..چرا اینجورین؟
هوسوک:بیبی اینا برده ان..کارشون همینه عزیزم
جیمین:چی؟
با صدای شلیک گلوله حواسش ب پیست مسابقه جمع شد
هر ثانیه اعصابش بیشتر خورد میشد
دیدن اون آدما توی اون وضع اصلا چیز قشنگی نبوداشکاش یکی بعد دیگری میریختن
با صدای هق هقش هوسوک سمتش برگشت
هوسوک:بیبی چیه؟جیمین با فک قفل شده و دندونایی ک روهم میسابیدشون برگشت سمت هوسوک
جیمین:این مسخرس..تو واقعا از این صحنه های وحشیانه لذت میبری؟ برات متاسفم جانگ هوسوک..واقعا برات متاسفم..یا همین الان منو از اینجا میبری بیرون یا دیگ هیچوقت نمیبینیم..پایان فلش بک
هوسوک اونروز جیمینو از اونجا برد بیرون
اما جیمین بدون توجه ب احساسات هوسوک آخرین جملشو عملی کرده بود و کاری کرده بود ک هوسوک تو حسرت دیدنش بسوزه.
.باید بهتون بگم ک متاسفانه متاسفانه.. متاسفانه ب توان بی نهایت همچین مسابقه ای توی واقعیت انجام میشه و همنقدر راحت چند نفر با سوءاستفاده از پسرا و دخترای جوون ب جایگاه انسان توهین میکنن
خیلی از این برده ها علاقه ای ب این کار ندارن و حتی نمیدونن ک قراره این اتفاق براشون بی افته اما چاره ای جز انجام دادنش ندارن
چون خواسته یا ناخواسته قراردادی رو امضا کردن _یا بجاشون امضا کردن_ ک همچین عاقبتی رو براشون رقم میزنهاکثر این قرارداد ها ب نفع دام(سلطه گر) هست و ساب (سلطه پذیر) کمترین نفعی ازش میبره
البته ساب میتونه لیمیت(محدودیت)هایی ایجاد کنه ولی اکثر این نوع رابطه ها ب نفع ساب پیش میره
سعی میکنم اطلاعاتی ک دارم رو درطول فیک براتون توضیح بدملطفا حواستون ب خودتون باشه و تو امضا کردن هر نوع قراردادی حتی قراردادهایی ک توی جامعه ی معمولی و سرکار میبندین بیشترین دقت رو کنین
واقعا متاسفم برای نوشتن همچین صحنه هایی ولی لطفا بدونین ک من ب شخصه بیشترین درد رو موقع نوشتن میکشم چون برای درست نوشتن باید تک تک صحنه هارو تصور کنم
متاسفم ک این پارت خوب درنیومد
برای بهتر نوشتنش باید بیشتر بازش میکردم و حقیقتا نخواستم این کارو کنم..صحبت و فکر کردن درمورد موضوعاتی از این قبیل آخرین چیزیه ک این روزا میخوام
هم برای خودم و هم برای شمادوستون دارم
ممنون ک وقت گذاشتین و خوندین💜807 کلمه....
YOU ARE READING
Seven
Fanfictionکاپل اصلی:کوکمین 🔞kookmin🔞 A little part of story: بلند شد، پاهاشو روی تخت دو طرف پسر گذاشتو روش خیمه زد چشمای جیمین از این حرکت تغییر سایز داد جیمین:کوک کوک هومی کردو بوسه ای روی پیشونی پسر زد این رفتار پسر کلافش کرده بود و حاضر بود برای برگر...