🇬 🇴 🇴 🇩  🇫 🇷 🇮 🇪 🇳 🇩 🇸  

103 12 4
                                    

𖦹--------------𖦹

راوی:
تهیونک که سخت مشغول نوشتن آهنگش بود سرش را ناگهان بالا کرد و با موهای پخش شده‌ی دختر در آب مواجه شد!!!
تهیونگ: خودتی؟! تو برگشتی؟!!
دختر آرام از آب بیرون آمد.
او به سمت تهیونگ رفت و گفت: تهیونگ...
تهیونگ که از شنیدم دوباره صدا‌ی آرورا مات و مبهوت بود سرش رو تکون داد و گفت: آرورا!..
آرورا لبخند دلنشینی زد:)
آرورا: دعفه قبل... نگفتی چه حسی داره... پا داشتن!
تهیونگ: چی؟! آه... خوب.... احساس یه احمق!!
آرورا: چی؟!
تهیونگ: تو واقعی هستی؟! یعنی الان واقعا یه پری‌دریایی جلوی من داره شنا میکنه؟!!
آرورا: خوب معلومه...
و به سمت تهیونگ شنا کرد و گفت: بیا دوستای خوبی برای هم باشیم!
تهیونگ دست آرورا رو گرفت و گفت: آه... باشه:)

𖦹-------------𖦹
اینم پارت جدید♡
ووت و کامنت فراموش نشه:)

Iᴍ Aɴ Oᴄᴇᴀɴ˖ ࣪ ⋆🧜🏼‍♀️Where stories live. Discover now