𖦹-------------𖦹
تهیونگ: چرا میخوای بیای روی خشکی؟! چجوری آخه میخوای پا در بیاری!
آرورا لبخندی بهم زد و خودش رو بالا کشید... دستشو گرفتم تا کمکش کنم روی زمین بیاد!
و به محض این که دم زیباش روی زمین قرار گرفت کم کم تبدیل به دو پای انسانی شد!!!
آرورا: اینطوری!!
چشمام از این اتفاق باز بودن!
تهیونگ: اما چطوری؟؟؟
آرورا: این خالکوبی دم کوچولو، کنار پام رو میبینی؟
من اینو از کودکی روی دمم داشتم...
مادرم همیشه بهم میگفت من میتونم به یک انسان با دو پای ظریف و زیبا تبدیل بشم^^
تهیونگ: ولی... آرورا... برات خطرناک نیست؟! اگر آدما بفهمن تو دقیقا کی...
دستش رو روی لبام گذاشت که باعث شد حرفم رو بخورم!!!
آرورا: کسی متوجه نمیشه؛)
و بهم لبخند زد.𖦹---------------𖦹
امیدوارم از این پارت لذت ببرید:)
ووت و کامنت مثل همیشه فراموش نشه♡
YOU ARE READING
Iᴍ Aɴ Oᴄᴇᴀɴ˖ ࣪ ⋆🧜🏼♀️
Fantasy[𝐂𝐨𝐦𝐩𝐥𝐞𝐭𝐞] 《اگه یه روز پادشاه، برای صلح با قبیله دشمن بخواد دخترش با پسر اون قبیله ازدواج کنه، در حالی که شاهزاده از اون فرد متنفره، بنظرتون اون دختر باید چیکار میکرد؟ شاید تو هم مثل من از ته اقیانوس سرد به روی زمین شنا میکردی:) این اتفاق تم...