****
+لویییی! من حالم داره از خودم بهم میخوره! اذیت نکن دیگه!
آلفا دستی روی صورتش کشید و با بدبختی به هری که پاش رو کرده بود توی یک کفش و میخواست بره حمام، نگاه کرد._بیبی چی میشه یروز دیگه هم تحمل کنی؟
هری دستهاش رو به طرفین باز کرد و بدنِ کبودش رو به نیت اینکه بو میده، برای آلفا به نمایش گذاشت و غرش آرومش رو نادیده گرفت.+بو میدمممم! بووووو میدممممم! بوی گند میدمممم! باید بلندتر اعلام کنم؟ بوی کام و عرق میدمممم! حالم داره از خودم بهم میخورهههه! چرا انقدر ظالمی خب؟
پوکر به لویی نگاه کرد. تازه سکس داشتن و از دو ساعت آرامشی که نات براش میآورد، حدودا نیم ساعت مونده بود.
_من میدونم بری توی حمام، بیرون اومدنت با بیچاره کردن من همراهه! عقل حکم میکنه که زودتر جلوی فاجعه رو بگیرم!
هری چهرهش رو مظلوم کرد و وقتی لویی پووف کشید و روش رو برگردوند، متوجه شد کارش سخته چون آلفا قرار نیست گولِ چهرهش رو بخوره!
+تو الان اصلا خودت رغبت میکنی به من دست بزنی؟ ببین همهجام عرقیه، ببین چقدر بوی بد میدم، اه اه اه!نمایشی بینیش رو چین انداخت و دستهاش رو توی هوا تکون داد.
لویی با بیمیلی از گوشهی چشم نگاهش کرد.
_صرفا جهت اطلاعت، من فقط رایحهت رو احساس میکنم!هری چشمهاش رو چرخوند.
+خوش به سعادتت چون من دارم خفه میشم!
لویی میدونست این خودشه که باید کوتاه بیاد چون هری عمیقا لج کرده بود و کاری ازش برنمیومد و دوست نداشت کاری کنه که بیبیش ناراحت بشه.دستی روی صورتش کشید و دست به کمر، به سمت هری چرخید. انگشت اشارهش رو به نشانهی تهدید جلوش گرفت.
_برو هری، ولی اگر قبل از اتمام دو ساعتت بیرون نیای و همونجا تحریک بشی، من نمیام توی حمام، اوکی؟هری که لبهی تخت نشسته بود، با شنیدن حرف لویی، چشمهاش گشاد شدن. لبش رو بیرون داد و فقط صدم ثانیه زمان برد تا چشمهای درشتش، پر از اشک بشن.
+الان تهدیدم کردی؟ همین الان لونای مظلومِ بیچارهت که داره اولین هیتِ زندگیش رو میگذرونه رو تهدید کردی؟؟؟ خدایا! من خیلی گناه دارمممم!
![](https://img.wattpad.com/cover/314469028-288-k427389.jpg)
YOU ARE READING
A Whole New World(L.S/Z.M)
Fanfiction🌤Let me share, this whole new world, with you(: ⭕️Complete⭕️ خوشحالم که به بوکم سر زدی🤍 این یه امگاورسه که کاپلِ غالبش، لری هستن💙💚 🔞دارای محتوای بزرگسالان من روشام و ممنونم که همراهمی🍓