توضیحات

75 7 0
                                    

خیلی خوبه ک بتونی گریه کنی ... وقتی گریه میکنی یعنی هنوز احساساتت نمردن ...
اشک ها ضعف نیست  ، قدرتِ !
ولی اَمان از روزی که احساسات بمیره
دیگه نتونی گریه کنی
یادت بره چطوری میخندیدی
در موقعیت باشی ولی چیزی رو حس نکنی
دوست داشتن و دوست داشته شدن بی معنی بشه
اینطوری تو دیگه یک آدم نیستی
دیگه زندگی نمیکنی
و اگر نفس  بکشی و زندگی نکنی
این یعنی تو مردی !

ای کاش نمیشد
ای کاش درک میکردی
ای کاش می موندی  و گوش میدادی
ای کاش برات مهم بودم
ای کاش باورم میکردی
ای کاش هیچوقت نمیدیدمت
ای کاش ، ای کاشی وجود نداشت ...


من قبلا هم تجربه ی نوشتن داشتم ولی به طور رسمی اولین باری هست که به اشتراک میزارم ...
خب ، میخوام یکم از خودم بگم 

نمیتونم احساساتم رو بیان کنم
برای همین شروع کردم به نوشتن
فکر کردم اگر بنویسم خالی میشم
و واقعا هم همینطور شد
قدرت قلم دست کم گرفته شده واقعا!

میترسیدم از قضاوت
از دیده نشدن ، از جدی گرفته نشدن
ولی دیگه مهم نیست
میخوام یک بار این فرصت رو به خودم بدم
حتی اگر هیچکس این داستان رو نبینه و نخونه و اصلا خوشش نیاد
اینکه تونستم غلبه کنم به احساسات منفیم
خوشحال ترین آدم دنیام :)

Atrina~

EvanescenceWhere stories live. Discover now