- الو ، صبح اومدم دم در خونت جواب ندادی گفتم حتما خوابی اگر بیداری جواب بده
-سلام . چند روزه زنگ میزنم جواب نمیدی، قرصاتو خوردی دیگه ؟ اگر بیداری جواب بدهچقدر هوا سرده ... چند ساعت خواب بودم ؟ "نمیدونم" ...
بدون اینکه چشم هام رو باز کنم با پاهام دنبال پتوم گشتم ... نبود
انگار دیشب باز هم یادم رفت پتو بندازم روم .
چقدر احساس ضعف دارم
فکر کنم گشنمه
کِی غذا خورده بودم؟ " نمیدونم "من که زیاد خوابیده بودم ولی چرا باز هم خوابم میاد؟ چرا حس میکنم کتک خوردم
بند بند وجودم درد میکنهبا زور و زحمت از جام بلند شدم ... یکم پرده رو کشیدم تا بیرون رو ببینم
چرا هوا تاریکه !
مگه اخرین باری که بیرون رو دیدم باز هوا تاریک نبودکِی خوابیدم؟ " نمیدونم "
پرده رو دوباره کشیدم و رفتم جلوی آینه ... چرا نمیتونم خودم رو ببینم
چرا نمی..
اها لامپ ها خاموشه
دستم رو سمت پریز بردم تا لامپ رو روشن کنم ...
چرا روشن نمیشه؟
فکر کنم لامپ سوختهکِی سوخته بود ؟ " نمیدونم "
دوباره رفتم سمت تخت و روش نشستم
از توی کشوی کنار تخت یک بیسکوییت در اوردممزه ی نم میداد
خشک شده بود ...دیگه نتونستم بخورم
انداختمش روی زمین . . .دراز کشیدم و چشم هام رو بستم
چرا هر دفعه ک میخوابم باز بیدار میشم ؟ "نمیدونم" ..
BINABASA MO ANG
Evanescence
Romanceاین داستان خیلی غمگینه و ممکنه اونجوری ک بقیه میخوان پیش نره پس اگر روحیه ی حساسی دارین بگذرید از این ... Cupel : kookmin ژانر : انگست ، تراژدی ، رمانتیک ، اسمات ، روانشناختی