Story 3"""'

601 85 92
                                    

با سر درد بدی چشماش و باز کرد و با پلک گیجی با تعجب به اطراف نگاه کرد
یه اتاق شلوغ با چند و تخت دو طبقه و چشمایی که با تمسخر نگاهش میکردن‌؟
چشماش بزرگ تر از قبل شد و با عجله از روی تخت پایین پرید سرگیجش اجازه نداد بیشتر از جند قدم برداره و با کله زمین افتاد و صدای خنده هایی که بلند شد

هی تازه وارد انگاری دردسر سازی
از امشب باید پایین بخوابی حواست به رفتارات باشه

هنوز با ناباوری به اطرافش نگاه میکرد
اون توی زندان بود؟
اینجا چیکار میکرد؟
تهیونگ آخر زهرشو ریخته بود
یونگی؟
پسرش؟
چه بلایی سرش اومده بود
از شوک اتفاقاتی که افتاده بود تنفسش مختل شد و چند لحظه بعد بدون اینکه چیزی از اطراف بفهمه باز هم وارد دنیای تاریکش شد...






افسر کیم وسایل باند ضبط شده تمامش و به اداره منتقل کردیم

خوبه بین خودتون تقسیم کنید و هر چیز جدیدی پیدا کردین گزارش کنین

چشم قربان

حکماشون اومده؟

مارک حبس ابد
جی کی معاونش محسوب میشد و امضاهاش پای تمام قرارداداست بخاطر وضعیت جسمانیش از ابد به ۲۰ سال تقلیل پیدا کرد



بی تفاوت سری تکون داد و با خاموش کردن سیستمش مشغول جمع کردن وسایلش شد
از پشت میز بلند شد و در حالیکه مشغول بیرون رفتن بود پاش به جعبه ای گیر کرد و نزدیک بود روی زمین بیافته ولی به موقع خودش و کنترل کرد

کدوم خری این جعبه رو اینجا گذاشته


کارتون بزرگی بود که نوشته روش توجهش و جلب کرد

"بیوگرافی"

کنجکاو روی زمین نشست و جعبه رو باز کرد
پرونده هارو پشت هم به امید دنبال یکی روی زمین پرت میکرد و بالاخره با دیدن چیزی که مد نظرش بود پوزخندی روی لبهاش نقش بست

اسم: جئون جونگکوک
لقب: جی کی
تاریخ تولد: ۱ سپتامبر ۱۹۹۷
سن ورود به باند: ۱۸
قد: ۱۷۹
وزن: ۶۰
وضعیت تاهل: مجرد
گرایش: گی
مهارت کامل در کار با انواع اسلحه
مسلط به حرکات رزمی

با مطالعه هر کدوم از مواردی که میدید پوزخند روی لبهاش پررنگ تر میشد
تنها چیزی که اونجا نوشته نشده بود سایز دیک پسر بود

پیوست: عضو مذکور تمام آزمایشات مربوطه و تمرینات را با موفقیت و نمره کامل پشت سر گذاشته
* مشکل فیزیکی: داشتن رحم پنهان ؛ قابلیت باروری




با چیزی که میدید دیگه خبری از پوزخند نبود بلکه هر لحظه امکان داشت از تعجب پخش زمین شه
رحم؟ باروری؟ جونگکوک؟
این دیگه چه کوفتی بود
مگه اون لعنتی پسر نبود
اصلا مگه میشد

با یادآوری بچه ای که توی بغل پسر دیده بود شوک دوم در اون شب بهش وارد شد

تنها یک نفر جواب این سوالات و داشت
شخصی که با زرنگی تمام هنوزم نتونسته بودن گیرش بیارن ولی این راز کثیف بالاخره باید دیر یا زود برملا میشد اون کیم تهیونگ بود هرچیزی و که میخواست بدست میاورد


اوعَووو اوعَوووووووووو
(خدایی صدای بچه ها چطوریه کسی میدونه به منم بگه :) )

هیشششش چیزی نیست هیشششش

در حالیکه بچه رو به آغوش گرفته بود سعی میکرد با تکون دادنش جلوی گریه های رو اعصابشو بگیره ولی مثل اینکه
اون کوچولوی ناراحت نبود پدرشو حس کرده بود


با صدای بلند زنگ که یکسره نگه داشته شده بود فحشی داد و بچه به بغل سمت در رفت

این کدوم روانی ایه؟ خدایا رحم کن

با باز شدن در و دیدن مردی که موهاش روی هوا وایستاده بود و با قیافه ای که بی خوابی و داد میزد و در حالیکه که یه دستش بچه بود و اون‌یکی شیشه شیر سعی کرد جلوی خودش و بگیره تا از خنده نترکه
شوگای معروف همین دایه بچه بود؟

با دیدن افسر کیم در واقع اکس دوست صمیمیش با چشمای گرد شده سعی کرد درو ببنده ولی اون مرد فرز تر بود و خودشو داخل انداخت

کی مادر شدی شوگا شی؟

با چیزی که شنید اولین واکنشش تعجب و بعد از اون خشم بی نهایتی بود که تو رگهاش جریان پیدا کرده بود

حداقل وضعم از تو بهتره مرتیکه عقده ایه داغون
نه دوست پسرم ولم کرده نه خودم واسه انتقام پرتش کردم تو زندان
واقعا از آدم‌ بودن فاصله داری میدونستی بچه داره و اینکارارو باهاش کردی؟

در مورد جمله اولت اینکه سرت تو کون خودت باشه
در ضمن من دستور تعقیب و بازداشتشو ندادم اون خیلی وقته تحت تعقیبه و در آخر این بچه حتما باید مادریم داشته باشه نیازی نداره پیش یه پدر خلافکار بزرگ شه

کون لقت مرتیکه همونطور که گفتی سرت تو کون خودت باشه

این توله چند سالشه؟ دوستت وقتی باهام بود با دخترا هم بهم خیانت میکرد که اینجوری رسوا شده؟

میتونی بیای بخوریش

اوک وقتی بیرون میاد که احتمالا بجای بچش باید نوشو ببینه چه دراماتیک

و اشکای خیالیشو با تمسخر و پوزخند اعصاب خرد کنش از روی صورتش کنار زد




چی میخوای لعنتی


پرونده کوک و دیدم نیاز نیست چیزی و مخفی کنی
بچه مال اون مارک حرومزادس؟

چرا از خودش نمیپرسی

چون دلم نمیخواد


میتونی بری خودت و بفاک بدی



با لحن بیخیالی گفت و نگاهش معطوف بچه ای شد که حالا کاملا آروم و راضی بنظر میرسید

با کشیده شدن بچه از بغلش و لحظه بعد صدای گریه ای که بلند شد با شک به رو بروش خیره بود

ببخشید کوچولو

نگاهی به تار موهایی که از کله بچه کنده و گریه شو در آورده بود کرد و بعد از گذاشتنش بغل شوگایی که همچنان با بهت بهش نگاه میکرد از خونه بیرون رفت و مشغول گرفتن شماره مورد نظرش شد

گوش کن
یه نمونه واست میفرستم باید یه روزه نتیجه دی ان ای اعلام کنی حواست باشه فقط یه روز!

سوار ماشین شد و با باز کردن داشبورد و گذاشتن نمونه داخل کیسه پلاستیکی ماشین و روشن کرد و با فشردن پاش روی پدال گاز با سرعت به راه افتاد........

رسما فیک شد جای چند شاتی:)
Lucky you 🙃

Stories Of VkookWhere stories live. Discover now