15-END

112 22 2
                                    

با چشم های درشت به افق نگاه می کردم. نمی تونستم باور کنم که واقعا اینکار کرده فکر می کردم فقط یه تهدید توخالی باشه.

برگشتم و با عصبانیت بهش ضربه زدم.

-تو یه دیوونه روانی هستی. به چه حقی همچین کاری کردی!

سهون سریع ماشین رو نگه داشت چون قطعا چپ می کردیم. به زدنش ادامه دادم و بلند گفتم:

-می دونی با چه جون کندنی تونستم بخرمش؟ با چه جون کندنی وسایل خریدم و پرش کردم؟ همه مثل تو نیستن که فرت و فرت پول بیاد توی کارتشون و اتیش زدنش کاری نداشته باشه! به لطف تو حتی نمی تونم برگردم سر کار قدیمم.

سهون که تا قبل از این می خندید با عصبانیت ساعدم رو گرفت.

-تو غلط کردی بدون من خونه خریدی! مگه چی کم داشتی که تن به کار کردن دادی وقتی حتی برای کوچیک ترین کارهاتم برات خدمتکار و بادیگارد گرفته بودم؟ خونه ای که بدون اجازه من خریدی چیزی جز یه طویله نیست.

ناراحت دستم رو کشیدم و به صندلی تکیه زدم. دقیقه ای هیچ کدوممون چیزی نگفتیم و فقط به روبرو و ازدحام جمعیتی که برای دیدن اتش سوزی اومده بودن خیره شدیم.

-دلم نمی خواد فرار کنیم.

هنوز اخم هام تو هم بود و چشم هام اماده گریه کردن.

-دلم میخواد از تمام کسایی که اذیتم کردن انتقام بگیرم.

سهون با ارامش نگاهم می کرد. دستم مشت کردم.

-دلم میخواد از تمام کسایی که باعث کاشتن تخم کینه توی دلم شدن انتقام بگیرم. کسایی که باعث شدن نیمی از عمرم رو بدون تو بگذرونم.

دستم رو گرفت و توی چشم هام زل زد.

-برات یه قلمرو دیگه می سازم، عروسکم.

لبخند زدم و اون خم شد و پیشونیم رو بوسید. قرار بود توی لیولند حمام خون راه بیوفته!

***

تمام مدت برگشت تا لیولند توی ماشین خوابیدم. هیچ کس همراهمون نبود چون کسی حدس نمی زد بخوایم به این زودی برگردیم. سهون ماشین رو توی حیاط خونه پارک کرد و بیدارم کرد.

هنوز کاملا پیاده نشده بودم که لب هاش روی لب هام کوبوند و کمرم رو سفت چسبید. بوسه ای مخلوط از شهوت و دلتنگی. حتی نذاشت وارد خونه شیم و تا ورودی لب هام رها نکرد. به محض اینکه با دستپاچگی و عجله کلید چرخوند و در باز کرد لباسش رو دراورد و سمتم هجوم اورد.

-تو من رو داری لوهان. من رو کاملا در اختیار داری، داشتی و خواهی داشت.

لباسم رو از تنم کندم و محکم بوسیدمش.

-این رو بهم بفهمون سهون. اینکه هیچ پشتوانه ای جز تو توی زندگیم ندارم.

دست هاش توی موهام فرو برد و چنگ زد. هنوز چیزی نشده ناله می کردم و همین اون رو تحریک می کرد. روی مبل خمم کرد و چندبار انگشت هاش رو توی سوراخم فرو برد.

BELONGWhere stories live. Discover now