Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.
- سئولفوریه سال ۲۰۲۰
روی میز معلم نشسته بود و همزمان چاقو رو بین دستاش میچرخوند. نیم نگاهی به دو زن مقابلش که از شدت ترس میلرزیدن انداخت و پوزخندی زد. با شنیدن صدای قدمهای آرومی، لبخند ملایمی روی لبش نشست و به در کلاس خیره شد. طولی نکشید که در باز شد و پسری با قامت متوسط درحالیکه دستهاش رو دو طرف در نگه داشته بود، مابین در نمایان شد.
_ جونمیون هیونگ!
نارا و میسوک با چهرهای ترسیده به جایی خیره شدن که مردی جونمیون نام اونجا ایستاده بود. جونمیون بدون اینکه چهرهاش احساسی رو منعکس کنه به میسوک و نارا خیره شد. دروغ چرا... از دیدن اونها هیچ حسی نداشت.
نفس عمیقی کشید و به جونیونگ خیره شد.
_ میخوای باهاشون چیکار کنی جونیونگ؟
جونیونگ نیشخندی زد و دست از چرخوندن چاقو برداشت. اون رو بین دو انگشت اشاره و شستش گرفت و بهش خیره شد.
_ میخوام یکم باهاشون خوش بگذرونم هیونگ! کار بدی میکنم؟
همزمان با گفتن این حرف لبخند مظلومانهای زد که منجر به جمع شدن چشمهای کشیدهاش شد. چشمهایی که برخلاف نگاه داخلشون خیلی معصوم به نظر میرسیدن.
جونمیون آهی کشید و سرش رو به نشونه نفی تکون داد. بدون اینکه قدمی به داخل اتاق بزاره، سرش رو چرخوند و به راهرو خیره شد. مکثی کرد و آب دهنش رو قورت داد. دلش میخواست بمونه و ببینه که جونیونگ با اون دو زن چیکار میکنه اما از طرفی این رو خوب میدونست که نمیتونه تحمل کنه.
سرانجام بعد از چند ثانیه بدون هیچ حرفی از کلاس خارج شد و نتونست لبخند جونیونگ رو ببینه و زمزمه آرومش رو بشنوه.
_ من... یه شیطانم و تو یه فرشته ای... فرشتهها نباید آلوده به گناه بشن. پس من به جای تو گناه میکنم کیم جونمیون. تا تو پاک بمونی.
- سئولمی سال ۲۰۲۰
بکهیون توی دفترش نشسته بود. دستش رو زیر چونهاش زده بود و به مکالمه بین دنیل و همسر نام نارا، یون چونگهی گوش میداد.