𝖢𝗁𝟤𝟣 - 𝖥𝖺𝗄𝖾 𝗍𝖾𝖺𝗋𝗌

63 14 0
                                    

-❗-
قسمتی از این پارت حاوی صحنه های خشونت آمیزه پس اگه با این مسئله مشکلی دارید یا فکر میکنید نمیتونید بخونید، قسمت مشخص شده رو رد کنید.

- سئول سال ۲۰۰۵

_ من عاشقتم جونمیون!

پسر قدبلند درحالیکه دست جونمیون رو توی دستش گرفته بود با لحن آرومی گفت و نگاهی به چشم‌هاش که زیر چتری‌های قهوه‌ای رنگش پنهان شده بود انداخت.

_ متاسفم چونگهی... کسی هست که من دوستش دارم...

_ منظورت وو ییفانه؟

با سکوت جونمیون چونگهی ناباورانه دست پسر رو ول کرد.

_ داری بهم میگی هنوز عاشق اون چینی احمقی؟

_ درمورد ییفان درست صحبت کن!

_ چطور میتونی؟ مگه نمی‌بینی؟ اون لعنتی مسبب تمام اتفاقاتیه که داره برات میوفته..‌! فکر میکنی چرا جه و جیون برات قلدری میکنن؟ همش بخاطر اونه و تو هنوزم دوستش داری؟ چطور ممکنه...!؟

جونمیون لحظه ای سکوت کرد. اما این سکوت خیلی طول نکشید. لب‌های خوش حالتش رو با زبونش تر کرد و با همون صدای آروم و ملایمش جواب پسر قدبلندتر رو داد:

_ تقصیر ییفان نیست... اصلا تو که انقدر ادعای عاشق بودن می‌کنی چرا وقتی من رو اذیت میکنن حتی یه بارم جلوشون ازم دفاع نکردی..!؟

چونگهی قدمی به عقب برداشت و با نگاهی ترسیده به جونمیون خیره شد. چی میتونست بگه؟ بگه از جه و دارو دسته‌اش میترسه؟ یا از اینکه جیون بخواد کارایی که با جونمیون انجام داده رو باهاش انجام بده نفرت داره؟

_ جون...

_ بسه چونگهی... من هیچوقت قرار نیست ییفان رو فراموش کنم و با تو قرار بزارم...

بعد از این حرف، جونمیون کوله پشتیش رو روی دوشش انداخت و از کلاس درس خارج شد و چونگهی بهت زده رو تنها گذاشت. تنها چند دقیقه بعد، با فکری که به ذهن چونگهی رسید، نیشخند کوچیکی روی لب‌هاش نقش بست.

_ شاید... ولی اگه کاری کنم که خودت با پای خودت به سمت من بیای چی؟ اگه دیگه برای ییفان اون پسر پاک و معصومی که همیشه بودی نباشی چی؟

- سئول سپتامبر سال ۲۰۲۰

درحالیکه روی میز معلم که جلوی کلاس جا گرفته بود، نشسته بود، پاهاش رو توی هوا تاب میداد و چاقوی مورد علاقش رو توی دستش میچرخوند. زن و مردی که روی صندلی بسته شده بودن و چسب روی لب هاشون بهشون اجازه صحبت کردن نمیداد، با نگاهی ترسیده به مرد چاقو به دست خیره شده بودن و توی دلشون از مسیح طلب کمک میکردن.

𝖲𝗆𝗂𝗅𝖾 𝗈𝖿 𝗍𝗁𝖾 𝖽𝖾𝖺𝖽 | 𝖪𝖺𝗂𝗁𝗎𝗇Where stories live. Discover now