𝖢𝗁𝟣𝟦 - 𝖫𝗂𝖾𝗋

88 17 12
                                    

"حسادت میکنم، عصبانی میشم، نگران میشم و کنجکاو میشم. ولی فقط بخاطر اینکه خیلی دوستت دارم و نمیخوام هیچ وقت از دستت بدم."
🎬 Erased

- سئول ژوئن سال ۲۰۲۰

_ آهه.. تقریباً دوماه از آخرین قتل خالق لبخند ابدی میگذره و من و تو هنوز نتونستیم به نتیجه‌ای برسیم...

بکهیون با لحن شرمنده‌ای لب زد و گازی به ساندویچ توی دستش زد.

دنیل آهی در جواب حرف کارآگاه بیون کشید و نگاهی به برد مقابلش کرد. اون هم به اندازه بکهیون گیج شده بود. تحلیل کردن رفتار خالق لبخند ابدی براش سخت بود. دنیل باید اعتراف میکرد که هنوزم نمیتونست بفهمه چرا اون تصمیم به قتل گرفته.

_ من هنوز نمیتونم بفهمم... منظورش از اینکه کیم جه اولین قربانیش نبود، چی بود؟ ما قبل از کیم جه هیچ گزارشی از قتل یه مرد یا زن با یه لبخند دوخته شده روی لبشون نداشتیم.

_ کاش میدونستم دن... خالق لبخند ابدی... خب.. با اون تماس بی‌موقعش حسابی افکارمو ریخت بهم‌...

_ هوف...

جفتشون به ته خط رسیده بودن. این چیزی بود که بکهیون بهش فکر میکرد.

درحال حاضر اونها دوتا مظنون داشتن؛ کیم جونمیون و پارک هه‌این. و هر کدوم از این دو نفر به نوبه خودشون مشکوک بودن.

با صدای زنگ تلفن همراهش، بکهیون ساندویچش رو کنار گذاشت و به تلفنش جواب داد:

_ کارآگاه بیون بکهیون هستم. بفرمایید؟

_ منم بکهیون. یکم راجبش فکر کردم... فکر کنم.. باید ببینمت...

بکهیون از جاش بلند شد و درحالیکه انرژی مثبتی توی وجود حس میکرد جواب داد:

_ خالق لبخند ابدی رو پیدا کردی؟

-
_ مطمئنی ایده خوبیه؟

_ نه.

_ پس...

_ خودمم نمیدونم چرا... اما فکر میکنم این بهترین راهه...

_ اما دفعه قبل نتیجه‌ای نگرفتیم.

_ هاه... بکهیون این بهترین کاریه که میتونیم انجام بدیم. اگه نمیتونیم مدرکی برای کشف کردن قاتل از بین مظنونامون پیدا کنیم، باید یکیشون رو حذف کنیم. اینطوری میتونیم مطمئن بشیم.

بکهیون سرش رو پایین انداخت و لبش رو جوید. خب.. حق با کای بود. هرچند صحبت کردن با کیم هانا یکم کار سختی بود اما میتونست نتایج خوبی داشته باشه. آره... نباید ناامید میشد.

_ خب.. به نظرم... کای گوش میدی چی میگم؟

بکهیون وقتی نگاه خیره کای که به پشت سرش نگاه میکرد رو دید، سرش رو چرخوند تا مخاطب اون نگاه خیره رو پیدا کنه. و با اوه سهونی مواجه شد که پشت پیشخوان نشسته بود و همزمان با نوشیدن لاته‌اش، کتابی رو ورق میرد و مطالعه میکرد.

𝖲𝗆𝗂𝗅𝖾 𝗈𝖿 𝗍𝗁𝖾 𝖽𝖾𝖺𝖽 | 𝖪𝖺𝗂𝗁𝗎𝗇Where stories live. Discover now