𝖢𝗁𝟤𝟢 - 𝖠 𝖽𝖾𝖺𝖽 𝗉𝖾𝗋𝗌𝗈𝗇

42 13 0
                                    

من دیگه دنبال "خوبی" تو دیگران نمی گردم.
دنبال حقیقت می گردم.
خوبی معمولا خودشو با لباس پوشونده ولی حقیقت لباسی تنش نیست و به زخم هایی که داره افتخار می کنه.

🎬 Tokyo ghoul

- سئول سپتامبر سال ۲۰۲۰

مین یونگ هوا درحالیکه کیفش رو از روی میز برمیداشت از همکارهاش خداحافظی کرد و به سمت در خروجی راه افتاد.

زیپ کیفش رو باز کرد و لا به لای وسایلش دنبال سویچ ماشینش گشت اما چیزی پیدا نکرد. اخمی کرد و کیفش رو روی سکوی کنار پنجره راهرو گذاشت تا راحت تر داخلش رو بگرده اما بازم چیزی پیدا نکرد. به اتاق معلم ها برگشت و حتی بعد از جستجوی اتاق هم نتونست اثری از سویچ ماشینش پیدا کنه.

با اخم از مدرسه بیرون اومد و بدون توجه به دانش آموزایی که ازش خداحافظی می‌کردن به سمت در خروجی حرکت کرد. به نظر می‌رسید اون روز باید با تاکسی به خونه برمیگشت...

اما پس ماشینش چی؟ تصمیم گرفت بعد از رسیدن به خونه، با همسرش تماس بگیره و ازش بخواد یه فکری برای ماشینش بکنه...

بعد از ده دقیقه کنار خیابون ایستادن، ماشین مشکی رنگی کنارش متوقف شد. شیشه دودی ماشین پایین کشیده شد و دختر جوون و زیبایی با لبخند رو به یونگ هوا صحبت کرد.

_ جایی میری؟ میتونم برسونمت..!

یونگ هوا سرش رو تکون داد و سوار ماشین شد.

_ چندتا خیابون پایین تر... خیابون مینسول...

_ خوبه منم همون ورا میرم...

دختر جوون شیشه ماشین رو بالا داد و ماشین رو به حرکت در آورد. یونگ هوا به استایل دختر دقت کرد.

یه پیراهن مشکی رنگ با آستین های توری و شلوار جین آبی تیره به تن داشت. آرایش ملایمی داشت که چهره زیباش رو خیره کننده تر کرده بود. اکسسوری خاصی نداشت ولی یه ساعت کارتیر نقره ای توی دست چپش داشت. هرکس با یه نگاه کلی به ماشین و استایل دختر جوان میدونست ثروتمند بودنش رو متوجه بشه و یونگ هوا هم از این قاعده مستثنی نبود.

توی ذهنش زیبایی دختر جوون رو‌ تحسین کرد.

_ ازدواج کردی؟

دختر پرسید و نگاه شیطنت آمیزی به یونگ هوا انداخت.

_ آره...

_ بچه هم داری؟

_ آره... دوتا پسر سه ساله دارم...

_ چه باحال! دوقلوها خیلی کیوتن!

یونگ هوا سری به نشانه تایید تکون داد.

_ تو چی؟ به نظر نمیاد ازدواج کرده باشی...

دختر جوان چشمکی زد و درحالیکه لبخند جذابی میزد به حرف اومد.

𝖲𝗆𝗂𝗅𝖾 𝗈𝖿 𝗍𝗁𝖾 𝖽𝖾𝖺𝖽 | 𝖪𝖺𝗂𝗁𝗎𝗇Where stories live. Discover now