Part14
ﻫﯿﭻ ﺩﺭﮐﯽ ﺍﺯ ﺟﻬﺎﻥ ﺳﺮﺩ ﺍﻃﺮﺍﻓﺶ ﻧﺪﺍﺷﺖ، ﺗﺎﺭﯾﮑﯽ ﻭ ﻏﻢ ﺗﻮی ﻣﻐﺰ ﺍﺳﺘﺨﻮﺍﻧﺶ ﻧﻔﻮﺫ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺫﻫﻨﺶ ﻫﯿﭻ ﺍﯾﺪهای ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ اینکه ﻗﺮﺍﺭﻩ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺍﯾﺴﺘﺎﺩﻥ ﻣﺎﺷﯿﻨﯽ ﮐﻪ ﺗﻮﺵ ﺑﻮﺩ ﭼﻪ ﺑﻼﯾﯽ ﺳﺮﺵ بیاد، ﻧﺪﺍﺷﺖ.
ﻣﺎﺷﯿﻦ ﺗﮑﻮﻥﻫﺎی ﺭﯾﺰی ﺩﺍﺷﺖ ﻭ ﺑﯿﻦ ﺟﺎﺩﻩی ﺳﺎﮐﺖ ﻭ ﺧﻠﻮﺗﯽ ﮐﻪ ﺩﻭﺭ ﺗﺎ ﺩﻭﺭﺵ ﺩﺭﺧﺖﻫﺎی ﺳﺮ ﺑﻪ ﻓﻠﮏ ﮐﺸﯿﺪﻩ ﮐﺎﺝ ﻭ ﺑﻠﻮﻁ ﺑﻮﺩ، ﺣﺮﮐﺖ ﻣﯽﮐﺮﺩ.
ﺩﺳﺖﻫﺎی ﺳﺮﺩ ﻭ ﻟﺮﺯﻭﻧﺶ ﺭﻭ ﺑﯿﻦ ﺭﻭﻥ ﭘﺎﻫﺎﺵ ﭘﻨﻬﺎﻥ ﮐﺮﺩ ﻭ با ﭼﺸﻢﻫﺎی ﺑﯽﺣﺴﯽ ﮐﻪ ﺗﺮﺱ ﺭﻭ ﭘﺸﺖ ﻣﺮﺩﻣﮏﻫﺎی ﺳﯿﺎﻩ ﺭﻧﮕﺶ ﭘﻮﺷﻮﻧﺪﻩ ﺑﻮﺩ، بیﻫﺪﻑ ﺑﻪ روبهروش ﻧﮕﺎﻩ ﻣﯽﮐﺮﺩ.
ﺯﻭﺯﻩ ﺑﺎﺩ ﻏﻤﮕﯿﻦ ﺍﺯ ﺷﯿﺎﺭ ﮐﻮﭼﯿﮏ ﺷﯿﺸﻪ ﭘﻨﺠﺮﻩ ﮐﻪ ﭘﺎﯾﯿﻦ ﺑﻮﺩ ﻭﺍﺭﺩ ﻓﻀﺎی ﺑﯽﺣﺲ ﻣﺎﺷﯿﻦ میشد ﻭ باعث اخم بین ابروهای پرپشت ﺍﻭﻥ ﺭﺍﻧﻨﺪﻩ ﺑﯽﺍﻋﺼﺎﺏ ﺗﯿﻤﺎﺭﺳﺘﺎﻥ میشد.
دو پرستاری که همراهش بودند، گاهی با دلسوزی نگاهش میکردند. این پسر برای حبس شدن توی اون زندان لعنتی زیادی جوون بود.
جیمین نگاه پر از ترحم اونها رو حس میکرد و هر لحظه بابت ضعفی که داشت از خودش متنفر میشد.
پسر مو نارنجی از اینکه توجه بقیه با دلرحمی و ترحم بهش جلب بشه متنفر بود و از حالا به بعد قرار بود زندگیش همینطوری پیش بره.زندگی جیمین پر از چاههای عمیقی بود که با فاصله کمی از هم توی مسیر زندگیش بودند.
این گودالها پر از زهر بودند. نمیکشتنش، فقط ذره ذره وارد لحظاتش میشدند و زجرکشش میکردند.
راننده ﺑﺎ ﺍﻭﻥ ﺍﻧﮕﺸﺖﻫﺎی ﭼﺮﻭﮐﯿﺪﻩ ﻭ ﻻﻏﺮ ﻓﺮﻣﻮﻥ ﺭﻭ ﭼﺮﺧﻮﻧﺪ ﻭ ﺭوبهروی ﺳﺎﺧﺘﻤﻮن ﺍﯾﺴﺘﺎﺩ. ﺟﺎﯾﯽ ﮐﻪ سیاهی ﻭ ﻣﺮﮒ ﺍﺯ ﺗﮏ ﺗﮏ ﺁﺟﺮﻫﺎی ﻗﺪﯾﻤﯽ ﻭ ﻏﯿﺮ ﺍﺳﺘﺎﻧﺪﺍﺭﺩﺵ ﭼﮑﻪ ﻣﯽﮐﺮﺩ ﻭ ﺑﻮی ﺗﻌﻔﻦ ﻭ ﻗﺪﯾﻤﯽ ﺑﻮﺩﻧﺶ ﺗﺎ ﮐﯿﻠﻮﻣﺘﺮﻫﺎ ﺍﻭﻥ ﻃﺮﻑﺗﺮ ﻫﻢ ﻣﯽﺍﻭﻣﺪ.
ﺑﺎ ﺗﺮﺳﯽ ﮐﻪ ﺣﺎﻻ ﮐﻢ ﮐﻢ ﺍﺯ ﻗﻠﺒﺶ ﺑﻪ ﺷﺮﯾﺎﻥﻫﺎ ﻭ ﺑﻌﺪ ﺭﺍﻩ ﺗﻨﻔﺴﯿﺶ ﺭﺍﻩ ﭘﯿﺪﺍ ﻣﯽﮐﺮﺩ، ﺑﻪ ﺳﺎﺧﺘﻤﻮﻥ ﺑﺰﺭﮒ ﺭﻭﺑﻪﺭﻭﺵ ﺯﻝ ﺯﺩ.
ﺳﺮﻧﻮﺷﺘﺶ ﻫﻤﯿﻦﻗﺪﺭ ﮐﻮﺗﺎﻩ ﻭ ﻏﻢﺍﻧﮕﯿﺰه؟ ﺑﺨﺶ ﺁﺧﺮ ﺩﺍﺳﺘﺎﻥ ﺯﻧﺪﮔﯿﺶ اینطور ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺷﺪﻩ؟ که ﺗﺎ ﺁﺧﺮ ﻋﻤﺮﺵ ﺑﯿﻦ ﺩﯾﻮﺍﺭﻫﺎی ﮐﺮیه ﺗﯿﻤﺎﺭﺳﺘﺎﻥ ﺣﺒﺲ ﺑﺸﻪ ﻭ ﺩﺍئم ﺍﯾﻦ ﻓﮑﺮ ﺑﯿﺎﺩ ﺳﺮﺍﻏﺶ که "ﺗﻮ یک ﺭﻭﺍﻧﯽ."
"ﺗﻮﻫﻢ ﺯدی، ﺍﻣﮑﺎﻥ ﺩﺍﺭﻩ ﺑﻪ ﺧﻮﺩﺕ ﺁﺳﯿﺐ ﺑﺰﻧﯽ."
"اینها ﺑﺮﺍﻱ ﺧﻮﺩﺕ ﺑﻬﺘﺮﻩ ﺟﯿﻤﯿﻦ."
ﺑﺮﺍﻱ ﺧﻮﺩﺵ ﺑﻬﺘﺮ ﺑﻮﺩ؟ ﻣﺤﺾ ﺭﺿﺎی ﺧﺪﺍ، ﭼﻄﻮﺭ ﺯﻧﺪﺍﻧﯽ ﺷﺪﻥ ﺗﻮی ﺳﺎﺧﺘﻤﻮﻧﯽ ﮐﻪ ﺗﮏ ﺗﮏ ﺧﺸﺖﻫﺎﺵ ﺍﺯ ﻓﺮﻁ ﺗﻨﻬﺎ ﺑﻮﺩﻥ ﺟﯿﻤﯿﻦ ﺑﻬﺶ ﺩﻫﻦ ﮐﺠﯽ ﻣﯽﮐﺮﺩند، ﺑﺮﺍﺵ ﺑﻬﺘﺮ ﺑﻮﺩ؟
YOU ARE READING
White heart / Namjin version
Fanfiction{فول شده} Name: White Heart / Namjin version🤍 Genres: Romance, Angst, Criminal, Fantasy, Smut, BDSM Couples: Namjin, Hopmin By: #Nia قلب ابلیس زخم خورده بود؛ از سمت معشوقی که فکر میکرد بین تمام سیاهیهای زندگیش عاشقش شده. پس هر کسی که باعث این زخ...