White heart / Namjin Version 13

33 6 14
                                    

Part 13

ﺑﺎ ﭼﻬﺮه‌ی ﺳﺮﺩ ﻭ ﺁﺭﻭمش ﮐﻪ ﻣﻮﺝﻫﺎی ﻣﺘﻼﻃﻢ خشم ﺭﻭ ﭘﻨﻬﺎﻥ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩ، ﺍﺯ ﺩﺭ ﻭﺭﻭﺩی کلاب ﺩﺍﺧﻞ ﺷﺪ. نهایت سعیش رو می‌کرد تا رایحه مرگش رو کنترل  و فضا رو سنگین نکنه.

ﻧﻮﺭﻫﺎی ﻧﺌﻮﻧﯽ ﺳﺒﺰ ﻭ ﻗﺮﻣﺰ ﭼﺸﻢﻫﺎﺵ ﺭﻭ ﺍﺫﯾﺖ ﻣﯽﮐﺮد و همین ﺑﺎﻋﺚ ﻣﯽﺷﺪ ﺍﺧﻢ ﺑﺰﺭﮔﯽ ﺑﯿﻦ ﺍﺑﺮﻭﻫﺎی ﻣﺸﮑﯽ ﺭﻧﮕﺶ ﺷﮑﻞ ﺑﮕﯿﺮﻩ.

پروژکتور‌های کوچیک، اطراف کلاب می‌چرخیدند و نور رو به همهجای سالن می‌رسوندند، گاهی چهره رقاصه‌ها نمایان می‌شد و گاهی هم چهره دختر و پسر‌‌هایی که گوشه و کنار سالن کاری جز رقصیدن می‌کردند و با فرو رفتن درون هم، لذت بیشتری رو می‌چشیدند.

ﺩﺳﺘﺶ ﺭﻭ ﺩﺍﺧﻞ ﺟﯿﺐ ﺷﻠﻮﺍﺭ ﻣﺸﮑﯽ ﺭﻧﮕﺶ ﮔﺬﺍﺷﺖ ﻭ ﺑﺎ ﮊﺳﺖ ﺟﺬﺍﺏ ﻭ ﺧﺎﺹ ﺧﻮﺩﺵ، ﻧﮕﺎﻩ ﺩﺧﺘﺮﻫﺎی پر زرق و برق ﺍﻃﺮﺍف ﺭﻭ ﺑﻪ ﺧﻮﺩﺵ ﺟﻠﺐ کرد.

دختر‌هایی که اکثراً با لباس‌های باز و تنگ، ابلیس رو شکار می‌کردند و با چشم‌های گنارهکارشون سر تا پاش رو می‌بلعیدند.

ﺍﻭﻥ ﺩﺧﺘﺮﻫﺎ ﺍﮔﻪ ﻣﺘﻮﺟﻪ ﻣﯽﺷﺪند ﺍﺑﻠﯿﺲ ﺑﺮﺍی ﭼﻪ ﮐﺎﺭی ﺑﻪ ﺍﯾﻨﺠﺎ ﺍﻭﻣﺪﻩ ﻭ ﻗﺮﺍﺭﻩ ﭼﻪ ﻫﯿﺎﻫﻮﯾﯽ ﺭﺍﻩ ﺑﻨﺪﺍﺯﻩ، ﺑﺎﺯ هم ﺑﻬﺶ ﺧﯿﺮﻩ ﻣﯽﺷﺪند؟

می‌تونست به راحتی صدای درگوشی حرف زدن اون دختر‌ها رو بشنوه که برای اغوا کردنش باهم شرطبندی می‌کردند؛ اما امشب، شب متفاوتی بود.

هرمس برای زدن مخ اون دختر‌ها و یا خوش‌گذرونی اینجا نبود.

البته این سوال هم پیش می‌اومد که حتی اگه برای انجام نقشه‌ای نیومده بود، بازهم با وجود تصویر فرشته‌گونه‌ی پسرک عکاس توی ذهن و قلبش، می‌تونست با کسی مثل قبل گرم بگیره؟

سعی کرد تمرکزش رو، روی کاری که خیلی اتفاقی براش نقشه چیده بود بذاره. سمت بار بزرگ مرکز سالن رفت و با کنار زدن دختر و پسر‌ها، جایی برای خودش پیدا کرد.

ﺭﻭی ﺻﻨﺪﻟﯽ ﭘﺎﯾﻪ ﺑﻠﻨﺪ رو‌به‌روی ﺑﺎﺭ ﻧﺸﺴﺖ ﻭ ﺑﺎ ﺩﻭ ﺍﻧﮕﺸﺖ ﮐﺸﯿﺪﺵ ﺑﻪ ﭘﺴﺮ ﺟﻮﻭﻧﯽ ﮐﻪ ﻣﺸﻐﻮﻝ ﺩﺭﺳﺖ ﮐﺮﺩﻥ ﻧﻮﺷﯿﺪﻧﯽ ﺑﻮﺩ، ﻋﻼﻣﺖ داد.

ﭘﺴﺮ ﻧﮕﺎﻩ ﺑﻪ ﺍﻃﺮﺍﻓﺶ ﺍﻧﺪﺍﺧﺖ ﻭ ﺳﻤﺖ نامجون ﺭﻓﺖ، ﮔﻮﺷﺶ ﺭﻭ ﻧﺰﺩﯾﮏ ﻟﺐﻫﺎی ﺧﯿﺲ ﺷﺪﻩ‌ی ﻫﺮﻣﺲ ﺑﺮﺩ ﺗﺎ ﺻﺪﺍی ﺑﻤﺶ ﺭﻭ بین موج کرکننده‌ی موزیک ﺑﻬﺘﺮ ﺑﺸﻨﻮﻩ.

"اینجا ﮐﺴﯽ ﺑﻪ ﺍﺳﻢ ﮐﺎﻧﮓ ﺳﺌﻮﺟﻮﻥ ﻫﺴﺖ؟"

ﭘﺴﺮ ﺑﺎ ﺷﻨﯿﺪﻥ ﺻﺪﺍی ﺧﺎﺹ نامجون، ناﺧﻮﺩﺁﮔﺎﻩ ﮐﻤﯽ ﻋﻘﺐ ﺭﻓﺖ ﻭ ﺩﺳﺘﯽ ﺑﻪ ﻣﻮﻫﺎی ﺳﯿﺦ ﺷﺪﻩ ﺑﺪﻧﺶ ﮐﺸﯿﺪ.
ﻧﮕﺎﻫﯽ ﺑﻪ ﭼﺸﻢﻫﺎی ﺗﯿﺮﻩ ﻭ ﺧﺎﻣﻮﺵ ﻣﺮﺩ رو‌به‌روش ﺍﻧﺪﺍﺧﺖ ﻭ ﻟﺮﺯش ﺑﺪﻧﺶ ﺭﻭ ﺍﺯ ﺗﺮﺱ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﮐﺮﺩ.

White heart / Namjin versionWhere stories live. Discover now