White heart / Namjin Version15

22 6 0
                                    

Part15

با پاهای برهنه‌اش از پله‌های سرد و سفید سالن بالا می‌رفت.

پوست رنگ پریده و مرده‌اش حس لرزش و سرما رو با کمال میل به آغوش می‌کشید و براش اهمیتی هم نداشت، چون از وقتی یادش می‌اومد تا مغز استخوانش سرد بود و باهاش عجین شده بود.

دستش نرده‌ی فلزی و استیل رو گرفت و وارد طبقه دوم شد، نگاه قهوه‌ای‌ رنگ و تنهاش، پی آشنای قلبش گشت و بلاخره نگاهش روی پسرک مو نارنجی ترسیده‌اش قفل شد.

پسرک مثل گربه‌های بارون دیده، روی صندلی فلزی راهرو تاریک نشسته بود و بدنش رو از ترس چنگ می‌زد. صدای لرزیدن و برخورد دندون‌هاش به هم رو از این فاصله هم می‌شنید.

قلبش از تنهایی پسرک به درد اومد، قبل از ملاقات دوباره با جیمین همچین تصویری ازش نداشت.

جیمین تنها ستاره روشن بین آسمون تاریک زندگیش بود. پسری که اونموقع مو‌های مشکی تیره داشت، لپ‌های تپلش مثل توت‌فرنگی‌های سفید ژاپنی صورتش رو قاب گرفته بودند. چشم‌های درشت درخشانش که بهش لبخند می‌زدند و نشاط زندگی رو بهش نشون می‌دادند.

برخلاف الان، که مو‌های نارنجی رنگش حالا از شدت حموم نکردن به هم چسبیده بودند و چشم‌هاش بی‌فروغ‌تر از هر وقت دیگه‌ای بهنظر می‌رسید.

حالا چشم‌های پسرک مو‌ نارنجی مثل ستاره‌ای بود که با برخورد شهاب‌سنگ سیاهی خاموش شده، روحش هم مثل ابر‌های خاکستری زندگیش بود.

پاهای خسته‌اش رو سمت جیمین کشید، حتی صدای لخ لخ دمپایی‌های قهوه‌ای رنگی که عینشون پای جیمین بود، باعث نشد پسر کوچیک‌تر به خودش بیاد و دست از چنگ زدن به خودش برداره.

وقتی بهش رسید، دست سفید و رنگ پریده‌اش رو که ازش سرما ساطع می‌شد، سمت انگشت‌های تپل جیمین برد و بین انگشت‌های کشیده خودش اسیرشون کرد.

اون کیک‌های وانیلی، سفید رنگ و تپل، از شدت جویده شدن زیر دندون‌های جیمین پوست پوست شده بودند و خون اطرافشون خشک شده بود.

به یاد داشت چقدر تلاش کرد تا عادت کندن پوست انگشت و خوردن ناخن‌ رو از سر جیمین بندازه، اما مثل اینکه باز هم به سراغشون رفته بود.

جیمین با حس سردی که تنها حامی این چند روزش بود، سرش رو بلند کرد و با چشم‌های پاپی شکلش به هوسوک زل زد.

سرمایی که باهاش خو گرفته بود و در کمال تعجب، باعث گرمای قلبش می‌شد.

لبخندی هرچند نصفه ‌و ‌نیمه روی لب‌های خشک شده‌اش نشوند و به دریای قهوها‌‌ی محفوظ توی چشم‌های پسر بزرگ‌تر نگاه کرد.

"بلند شو، اینجا سرما می‌خوری. اتاق جدیدت رو بهت نشون می‌دم."

جیمین با بالا کشیدن بینیش از جاش بلند شد و همون‌طور که مثل بچه‌ها همراه هوسوک کشیده می‌شد، با ترس به دیوار‌های اطرافش نگاه می‌کرد.

White heart / Namjin versionWhere stories live. Discover now