Teddy Not the 28-[1/4]🍪ᶜᵒᵐᵖˡᵉᵗᵉᵈ

03] D

× محض رضای خدا هون ، مگی ازت ناراحت نیست

راب گفت و کمی از قهوه ش نوشید . سهون واقعا اعصابشو سر مگی بفنا داده بود و راب در کمال تعجب خودش حامله شدن مغزش توسط بحثای مربوط به اون ۵ پسرو ترجیح میداد

+ من دیر رسیدم . مصاحبم یکم طول کشید و خیابونا شلوغ بودن . احساس میکنم هنوزم بابت اینکه وقتی داشت از گیت رد میشد رسیدم از خودم ناراحتم . صد در صد اونم همینطور

× مطمئنم مگی حتی تخمشم نبوده کی رسیدی همینکه برای بدرقه ش اومدی و خواستی باشی براش کفایت میکنه

+ بازم از خودم ناراحتم توی ذهنم یه خداحافظی پر سوز و گداز اماده کرده بودم

× مگی وقتی احساساتی باشه طرف مقابلشو کتک میزنه همون بهتر که برنامه هات طبق میل خودت جلو نرفتن .

+ چرا سفارش من نمیاد ؟ نیروی جدیدتون خیلی کنده

سهون با بی حوصلگی گفت و راب خندید : نیروی جدیدمون کند نیست احتمال میدم چارلز امروز خسته باشه پس مشکل از باریستای این شیفته نه گارسونش

+ اون هر دو شیفت رو کار میکنه ؟ فک میکردم فقط جای مگی اومده

× درواقع جای مگی اومده ولی امروز کارن مرخصی داشت پس اضافه کاری وایساد

+ چه حوصله ای ..

سهون لبهاش رو کش داد و توی ذهنش دنبال بحث جدیدی گشت تا مانع قهوه خوردن بهترین دوست مذکرش بشه

+ به آهنگایی که فرستادم گوش دادی ؟

× آهنگای لیام ؟ آره

+ از کجا فهمیدی مال لیامن ؟ اهنگا هیچ اسم و‌مشخصاتی نداشتن

× بعد از وقت گذروندن با تو میتونم حتی از روی صدای خنده هاشونم تشخیصشون بدم

+ این پیشرفت واقعا چشمگیریه من باید برای نیو فنا کلاس خصوصی بزارم

× حالا در اون حدم منظورم نبود ؛ باشه کسی که جای مگی اومده بود یکم کمکم کرد

سهون چشمهاش رو ریز کرد و به جلو متمایل شد : منظورت چیه که‌ اون کمکت کرد ؟

× من از دوتاش خیلی خوشم اومد و امروز گذاشته بودمش . اون ازم پرسید که از لیام خوشم میاد ؟ و وقتی پرسیدم چطور اون بهم گفت که دارم به اهنگای لیام گوش میدم . اگرچه حدسشو میزدم خودم

هون با نیشخندی که ناخوداگاه روی لبش شکل گرفت به پشتی صندلیش تکیه داد : پس اون یه فنه !

راب بی حوصله سری تکون داد : فکر نمیکنم . بنظر میاد اون فقط اونا رو میشناسه و دربارشون میدونه

سهون شونه ای بالا انداخت و چشم چرخوند تا شاید سفارشش رو ببینه : همینکه اطلاعات اولیه ش از تویی که ۶ ماهه داری باهام سر میکنی بیشتره یعنی ادم قابل اعتمادیه