part 5 (2)

1.2K 150 17
                                    

دست از ناله و مویه برداشت و صفحه‌ی موبایلش رو خاموش کرد. اون رو روی میز غذاخوری گذاشت و خودش کنار جونگ‌کوک که روی زمین افتاده بود نشست.
دو انگشت اشاره و وسطش رو به شاهرگ گردن مرد رسوند و از حس نبضِ ضعیفِ رگش زیر انگشت‌هاش، نفس آسوده و آرومی کشید.
نگاهش رو از صورت قرمز جونگ‌کوک گرفت و به ساعت روی دیوار خیره شد. عقربه‌ها با نهایت سرعت رو به جلو حرکت می‌کردن و اگر یک شب عادی بود تهیونگ باید تا بیست دقیقه‌ی دیگه به خونه‌ش می‌رسید؛ اما هیچ‌چیزِ اون شب عادی نبود. مردی که جایگاه رئیسش رو داشت به‌خاطر خطای تهیونگ روی زمین افتاده بود، به سختی نفس می‌کشید و تهیونگ رو وادار می‌کرد تا جایی در اعماق وجودش خودش رو به‌خاطر رفتار بچگانه‌ش لعنت کنه.
نگاهش از ساعت سقوط کرد و روی لب‌های باریک و تقریباً کبود جونگ‌کوک نشست.
پیام جیمین که گفته بود باید بهش نفس مصنوعی بده توی سرش می‌چرخید و گره‌ی ابروهاش هر ثانیه عمیق‌تر می‌شد.
از وقتی که تونست درست و غلط رو تشخیص بده تا اون لحظه از زندگیش که توی دهه‌ی بیست و سه سالگیش قرار داشت، به هیچ‌کس اجازه نداده بود لب‌هاش رو لمس کنه و با تمام وجود اولین بوسه‌ش رو برای فرد‌ موردعلاقه‌ش حفظ کرده بود و حالا داشت به این مسئله که "آیا آقای جئون لیاقت گرفتنِ اولین لمسِ لب‌هاش رو داره یا نه؟" فکر می‌کرد. شاید تاوان اشتباهش همین بود؟ ازدست‌دادنِ چیزی که براش ارزش داشت؟
سرش رو به چپ و راست تکون داد و کمی به پایین خم شد. هر لحظه فاصله‌ش با صورت جونگ‌کوک کمتر و تپشِ قلب بی‌جنبه‌ش بیشتر می‌شد.
هر دو دستش رو روی شونه‌های پهن جونگ‌کوک گذاشت و بدنش رو آروم تکون داد.
- آقای جئون؟

اسمش رو چند بار صدا زد؛ اما به هیچ نتیجه‌ای نرسید و کوچیک‌ترین حرکتی از مرد ندید.
- پس اون آمبولانس لعنتی کجاست؟!

زیر لب غر زد و کمی بیشتر به پایین خم شد. می‌دونست تا چند دقیقه‌ی دیگه مادرش باهاش تماس می‌گیره و می‌پرسه چرا هنوز به خونه نرسیده و تهیونگ؟ حتی نمی‌دونست جوابش رو چی بده. باید می‌گفت توی غذای رئیسش فلفل قرمز ریخته و برخلاف گفته‌های زن عمل کرده؟ خب... تهیونگ ترجیح می‌داد پشت میله‌های زندان بپوسه ولی توسط مادرش به قتل نرسه، اولین چاره‌ش به مراتب درد و دردسر کمتری داشت.
- لعنت بهت.‌‌.. تمرکز کن!

خطاب به خودش و افکار درهمش توپید و نیشگون ریزی از بازوی سفت و عضله‌ای جونگ‌کوک گرفت.
- مسیح لعنتت کنه، مردنت هم مایه‌ی دردسره. نمی‌شد عین آدم بی‌سروصدا می‌مردی؟ پیریِ دیک فیس.

 نمی‌شد عین آدم بی‌سروصدا می‌مردی؟ پیریِ دیک فیس

Ups! Ten obraz nie jest zgodny z naszymi wytycznymi. Aby kontynuować, spróbuj go usunąć lub użyć innego.
𝗢𝗿𝗮𝗻𝗴𝗲 ᴷᵛ ᴬᵁOpowieści tętniące życiem. Odkryj je teraz