پسر وقتی کادو پیچ کردن هدیه تولدی که برای بهترین دوستش گرفته بود رو تموم کرد از روی صندلی بلند شد و به طرف کمدش رفت تا لباسشو عوض کنه
چهره متفکری گرفت و به لباسای رنگارنگش خیره شد
تهیونگ: امروز دیگه باید کدومشون بپوشم کاش یکی بود میگفت بهمپشت بندش صدای در زدن اتاقش رو شنید پسر به در اتاقش نگاه کرد و با صدایی رسا گفت
تهیونگ: بیا داخلهمون موقع نامجون در رو باز کرد و وارد اتاق پسرش شد با لبخندی به سمتش اومد
نامجون: شنیدم کمک نیاز داریتهیونگ دست به سینه شد و با سر به کمدش اشاره کرد
تهیونگ: میدونی که امروز تولد جیمینه من همه لباسامو پیشش پوشیدم دیگه لباس ندارمچند ثانیه بعد با حالت زاری گفت
تهیونگ: کاش زودتر میرفتم خریدجین:کسی گفت خرید؟
آلفا و پسرش با شنیدن صدای امگا به سمت در برگشتن تونستن سر جین رو ببینن که از در داخل اومده بود
تهیونگ: ماما!در حالت عادی تهیونگ امگا رو بابا جین یا پاپا صدا میزد اما وقتی بهش میگفت ماما یعنی دیگه واقعا کلافه بود!
جین ابروهاشو بالا برد و داخل اتاق شد پسرش رو به آغوش گرفت و گفت
تهیونگ: باز لباس نداری اره؟پسرش تو بغلش سرشو به نشونه تایید تکون داد امگا هم به الفاش نگاه کرد و هر دو با هم سرشو آروم بالا پایین تکون دادن
جین خم شد تا هم قد پسرش بشه
جین:خب نظرت راجب یه سوپرایز چیه؟تهیونگ متعجب نگاهش کرد
تهیونگ:ها؟منظورت چیهپشت بندش نامجون که از اتاق خارج شده بود با جفزه کادویه بزرگی وارد اتاق شد
نامجون: منظورمون اینه عزیزم
کادو رو به تهیونگ دادن و اون هم با تعجب بازش کرد
پسر با دیدن لباسی که از خیلی وقت پیش ارزوشو داشت با چشمای باز و ذوق زده به لباس خبره شد بعد سرشو به طرف نامجون و جین چرخوند و گفت
تهیونگ: شما..کی خریدینش؟ یعنی برا منه؟آلفا لبخندی زد و گفت
نامجون: معلومه برا توعه مطمئن اندازه من و همسرم که نمیشهامگا با اینکه ۱۵ سال از ازدواجشون گذشته بود هنوزم برای کلمه همسرم از زبون شوهرش زیر پوستی ذوق میکرد
نامجون به همسرش نزدیک شد و دستشو دور کمرش گذاشت رو به تهیونگ گفت
نامجون: ما میدونستیم که دیروز تولدت بود پسرمپسر اول از اینکه پدراش تولدشو یادشون بود خوشحال شد اما بعد چهره ناراحتی گرفت و دست به سینه شد
تهیونگ: ولی شما نبودید فقط عمو یونگی و عمو هوسوک بودن با جیمین و کوک اونا برام تولد گرفتن اما بدون شما اصلا بهم خوش نگذشت
YOU ARE READING
Trillium [namjin]
Werewolf"تریلیوم نمادی برای خانواده سه نفره نامجین و پسرشون تهیونگ " +بس کن نامجون چقدر باهام بحث میکنی! _سوکجینا تقصیر خودته که گفتی بیا تو هال بخوابیم +خب تو گفتی تهیونگ باید تنها باشه _اره ولی نه تو اتاق ما! _____________________ ژانر : خانوادگی ، ساف...