Part 2: Birthday

343 55 6
                                    

پسر وقتی کادو پیچ کردن هدیه تولدی که برای بهترین دوستش گرفته بود رو تموم کرد از روی صندلی بلند شد و به طرف کمدش رفت تا لباسشو عوض کنه

چهره متفکری گرفت و به لباسای رنگارنگش خیره شد
تهیونگ: امروز دیگه باید کدومشون بپوشم کاش یکی بود می‌گفت بهم

پشت بندش صدای در زدن اتاقش رو شنید پسر به در اتاقش نگاه کرد و با صدایی رسا گفت
تهیونگ: بیا داخل

همون موقع نامجون در رو باز کرد و وارد اتاق پسرش شد با لبخندی به سمتش اومد
نامجون: شنیدم کمک نیاز داری

تهیونگ دست به سینه شد و با سر به کمدش اشاره کرد
تهیونگ: می‌دونی که امروز تولد جیمینه من همه لباسامو پیشش پوشیدم دیگه لباس ندارم

چند ثانیه بعد با حالت زاری گفت
تهیونگ: کاش زودتر میرفتم خرید

جین:کسی گفت خرید؟

آلفا و پسرش با شنیدن صدای امگا به سمت در برگشتن تونستن سر جین رو ببینن که از در داخل اومده بود
تهیونگ: ماما!

در حالت عادی تهیونگ امگا رو بابا جین یا پاپا صدا میزد اما وقتی بهش میگفت ماما یعنی دیگه واقعا کلافه بود!

جین ابروهاشو بالا برد و داخل اتاق شد پسرش رو به آغوش گرفت و گفت
تهیونگ: باز لباس نداری اره؟

پسرش تو بغلش سرشو به نشونه تایید تکون داد امگا هم به الفاش نگاه کرد و هر دو با هم سرشو آروم بالا پایین تکون دادن

جین خم شد تا هم قد پسرش بشه
جین:خب نظرت راجب یه سوپرایز چیه؟

تهیونگ متعجب نگاهش کرد
تهیونگ:ها؟منظورت چیه

پشت بندش نامجون که از اتاق خارج شده بود با جفزه کادویه بزرگی وارد اتاق شد

نامجون: منظورمون اینه عزیزم

کادو رو به تهیونگ دادن و اون هم با تعجب بازش کرد

پسر با دیدن لباسی که از خیلی وقت پیش ارزوشو داشت با چشمای باز و ذوق زده به لباس خبره شد بعد سرشو به طرف نامجون و جین چرخوند و گفت
تهیونگ: شما..کی خریدینش؟ یعنی برا منه؟

آلفا لبخندی زد و گفت
نامجون: معلومه برا توعه مطمئن اندازه من و همسرم که نمیشه

امگا با اینکه ۱۵ سال از ازدواجشون گذشته بود هنوزم برای کلمه همسرم از زبون شوهرش زیر پوستی ذوق میکرد

نامجون به همسرش نزدیک شد و دستشو دور کمرش گذاشت رو به تهیونگ گفت
نامجون: ما میدونستیم که دیروز تولدت بود پسرم

پسر اول از اینکه پدراش تولدشو یادشون بود خوشحال شد اما بعد چهره ناراحتی گرفت و دست به سینه شد
تهیونگ: ولی شما نبودید فقط عمو یونگی و عمو هوسوک بودن با جیمین و کوک اونا برام تولد گرفتن اما بدون شما اصلا بهم خوش نگذشت

Trillium [namjin]Where stories live. Discover now