Part 9:WHAT....a sister?!(1)

161 40 15
                                    

Halo-o

چطورین یا نه؟
__________________

امگا بعد از وارد شدن به پاساژ سریع کیف پولش رو چک کرد و بعد نگاهی به اطرافش انداخت
تهیونگ: کوک میشه اینقدر به اون لباسای بچگونه زل نزنی و بیای کمکم؟

تهیونگ جملشو وقتی به جونگکوک زل زده بود و یه جورایی تو دلش اکلیل ترشح میشد ، گفت

آلفا لباشو به حالت تخسی بیرون آورد و به دوستش نگاه کرد ، هر چند که امگا برای جونگکوک "دوست" حساب نمیشد

پسر آلفا دنبال تهیونگ به سمت فروشگاه مواد غذایی راه افتاد و دستاشو تو جیبش فرو برد
جونگکوک: خب چرا نرفتیم از فروشگاه بیرون خرید کنیم حتما باید میومدیم توی پاساژ؟

تهیونگ بعد از چک کردن لیست خریدش ، کاغذ رو توی جیبش گذاشت
تهیونگ : نه جونگکوک باید حتما از اینجا خرید کنیم

جونگکوک: چرا خب تو که میدون...

تهیونگ: ساقیمه ته ساقیمه

جونگکوک هوارو به بیرون فوت کرد میدونستم که منظورش از ساقی ، ساقیِ"خوراکی های مورد علاقش بود"

نگاهی به اطرافش انداخت چشماش به ویترینی که پشتش پر از وسایل ست برای زوج ها بود

لبخند ذوق زده ای زد و دست تهیونگ رو گرفت و به مغازه اشاره کرد
جونگکوک : تههه، تروخدا بیا بریم یکی از اونا بخریمم هوم؟ باشه؟قول میدم فروشگاه و برات بار بزنم

تهیونگ که اول بخاطر ذوق کردن آلفا قبلش به جا خون اکلیل پمپاژ میکرد برای لحظه ای ترغیب شد که جواب باشه بده ولی وقتی یادش اومد اون لیست خرید مهمتره

نفس عمیقی کشید و دست جونگکوک رو از روی دستش جدا کرد و یقه لباس پسر رو درست کرد

حین درست کردن لباس پسر گفت
تهیونگ: ببین کوک...

برای لحظه ای یه تصویر از دوتا پسر تغریبا ۲۴ ، ۲۵ ساله که دقیقا توی همین حالت بودن از ذهن امگا رد شد

جونگکوک با قطع شدن صدای تهیونگ با تعجب بهش نگاه کرد وقتی دید امگا داره نفس نفس میزنه نگران شد

شونه های تهیونگ رو گرفت و آروم تکونش داد
جونگکوک: تهیونگ؟ تهیونگ صدامو میشنوی؟چیشد یهو آخه

بعد از چند لحظه امگا بالاخره به خودش اومد نگاهی به پسر نگران انداخت و نفس عمیقی کشید
تهیونگ: اب..شیشه آبی که با خودم آوردم رو بده بهم

پسر آلفا با شنیدن درخواست تهیونگ سریع کاری که گفته بود انجام داد و آب رو به دستش داد

امگا سریع از دستش گرفت و آب رو سر کشید چند تا نفس عمیق پشت سر هم کشید و حالش سر جا اومد
تهیونگ: چیزی نیست کم نگران نباش خوبم همیشه این اتفاق میوفته بیا بریم داره دیر میشه

Trillium [namjin]Where stories live. Discover now