پنج روز از وقتی که اون اتفاق برای پسر افتاده بود گذشته بود و حالا از اینکه نامجون پدر واقعیش بود خیالش راحت شده بود
امروز قرار بود جواب ازمایشی که نشون میداد کالبد دومش چه نوع گرگیه بیاد و براش هیجان داشت
وقتی نامجون ماشین رو جلوی آزمایشگاه پارک کرد تهیونگ سریع تر از همه از ماشین خارج شد و به طرف ورودی آزمایشگاه رفت
جلوی پذیرش ایستاد با اینکه یکم استرس داشت ولی سعی کرد جملاتشو درست بگه و وسطش سوتی نده
خانمی که توی پذیرش کار میکرد به تهیونگ نگاه کرد و وقتی تهیونگ گفت
تهیونگ: سلام خسته نباشید من کیم تهیونگ ام یک دو هفته پیش آزمایش دادم که ببینم توی کدوم رده ام و گفتن که جواب آزمایش امروز اومدهخانم سریع به معنای "فهمیدم" تکون داد
+فهمیدم لطفاً همینجا لحظه صبر کنیدتهیونگ :باشه
بعد از اینکه اون خانم رفت تا جواب آزمایش رو بیاره با صدای سوکجین به پشتش برگشت
سوکجین : بزرگ شدیا کوچولو دیگه به ما نیاز نداریتهیوتگ اخمی کرد و گفت
تهیونگ: اولا اینکه اره بزرگ شدم دوما اینکه گو..معلومه که بهتون نیاز دارم کدوم بچه ای به والدینش نیاز نداره؟نامجون: احتمالا بچه هایی که آزاد از طرف والدینیشون میبینن
سوکجین و تهیونگ با نگاه پوکری به نامجون که سرش تو گوشیش بود و دنبال چیزی میگشت نگاه کردن
آلفا با حس نگاه خیره ای به دو نفر نگاه کرد
نامجون: چیه خب راست میگمتهیونگ: بابا همیشه لحظه های احساسیمونو خراب میکنی میدونستی؟
نامجون گوشیشو توی جیبش گذاشت لبخندی به پسرش زد
نامجون: خیلی خب ببخشید پسر کوچولوتهیونگ با اینکه ازش ناراحت نشده بود ولی به طور نمایشی ابروهاشو بالا انداخت و دست به سینه شد و صورتشو اونطرف کرد
تهیونگ: دیگه دیرهسوکجین چند دقیقه ای بود که با لبخند ملیحی به همسر و پسرش نگاه میکرد وقتی مسئول پذیرش رو دید که داره میاد به میز پذیرش نزدیک تر شد
+خب اقای کیم تهیونگ؟ اینم جواب ازمایشتون
مسئول پذیرش پاکتی که حاوی برگه جواب آزمایش بود رو به طرف امگا گرفت اما تهیونگ زرنگ تر بود و پاکت رو از دستش گرفت
نامجون به همسر و پسرش گفت که بیرون منتظر بمونن تا اگه هزینه ای داره پرداخت کنه
بعد از چند دقیقه آلفا به اون دونفر پیوست ، نگاهی به پسرش که مضطرب بود انداخت
نامجون: خب بازش کردی؟تهیونگ همینطور که به پاکت خبره بود سرشو به دو طرف تکون داد
تهیونگ: الان نمیتونم باز کنم
YOU ARE READING
Trillium [namjin]
Werewolf"تریلیوم نمادی برای خانواده سه نفره نامجین و پسرشون تهیونگ " +بس کن نامجون چقدر باهام بحث میکنی! _سوکجینا تقصیر خودته که گفتی بیا تو هال بخوابیم +خب تو گفتی تهیونگ باید تنها باشه _اره ولی نه تو اتاق ما! _____________________ ژانر : خانوادگی ، ساف...