یادداشت دوم

537 98 7
                                    

من همیشه روز مرگ آدمارو خیلی دوست داشتم
چون اون روز هیچکس بدیای اون طرف یادش نمیاد
همه خوبیاشو یادشونه
اون روز همه دلشون واسش قراره ک تنگ بشه
همه کدورتارو گذاشتن کنار و گریه میکنن
هر کی اذیتش کرد پشیمون میشه
همه نارحتن که چرا باهاش خوب نبودن
همه نارحتن که چرا انقدر زود رفت
همه ادعا میکنن خیلی دوسش داشتن
همه ادعا میکنن جز بهترین دوستاش بودن
هر کی دلشو شکست خودشو نمیبخشه
هر کی چشم دیدنشو نداشت میاد واسه دیدن جسدش
من اون روزو خیلی دوست دارم
نگا نمیکنم که همه مشکی پوشیدن مهم اینه که همه یکرنگن
دلاشون لباساشون درداشون
من اون روزو خیلی دوست دارم
اون روز همه مهربونن برای کسی که دیگه نیست
بیاید مرده پرست نباشیم

مزخرف یا هرچی اسمشو میزاری Opowieści tętniące życiem. Odkryj je teraz