از پارت اول میخوام اینو بزارم یادم میره🤦🏼♀️
سن شخصیتا👇🏻نامجون ۳۳
جین ۳۱
یونگی ۸
هوسئوک ۷
تهیونگ و جیمین ۴
جانگ کوک ۱___________
یونگی کلافه آهی کشید و عرق روی پیشونیشو با دست پاک کرد
"چرا زودتر تیمتونو انتخاب نمی کنین؟"
تهیونگ و جیمین برای لحظه ای از جروبحث متوقف شدن ولی دوباره شروع کردن
پسرای کیم توی حیاط پشتی داشتن فوتبال بازی می کردن
در حقیقت بعد نیمه اول می خواستن فوتبال بازی کنن ولی هنوز به توافق نرسیده بودنهمیشه هوسئوک و یونگی تو یه تیم قرار می گرفتن و دوقلو ها با هم
جانگکوک معمولا نبود اگرهم میومد مثل الان داشت لای چمنا غلت می زداز نظر یونگی اون بهترین زندگی رو داشت چون برای انجام اعمال روزانش مامان و باباش کمکش می کردن
هیچ دغدغه ای نداشت و برای همین بود که به همه چی می خندیدوقتی تهیونگ به یونگی گفت باید تیما رو عوض کنن چون خودش و جیمین تپلن و نمی تونن خوب بدو بدو کنن دعوا شروع شد
نه یونگی با تصمیمشون مخالفت کرد نه هوسئوک
در واقع اونا سر اینکه کی با کدوم هیونگ بیفته بحث می کردنهوسئوک مدتی بود از جمع خارج شده بود و روی روکش استخر می پرید
یه بار چهار نفری با هم تلاش کرده بودن بازش کنن ولی هیچ اتفاقی نیفتاد
با اینحال هوسئوک به پریدن ادامه داد بدون اینکه بدونه برای باز کردنش فقط باید یه دکمه رو فشار بده" من همیشه یونگی هیونگو بغل می کنم پس من باهاش تو یه تیم میرم"
"تو همه رو مثل کرم بغل می کنی دلیل نمیشه من برم تو تیم هوسئوک هیونگ"
"مگه کرم می تونه کسیو بغل کنه؟"
تهیونگ یه لحظه به سوال جیمین فکر کرد
چرا گفته بود داداشش مثل کرم بقیه رو بغل می کنه؟
اون موجود دراز و نرم این توانایی رو داشت؟"نمیدونم..."
هردوشون برای لحظه ای هنگ کردن
اخماشون تو هم رفت و جیمین ترجیح داد از یکی دیگه بپرسه
سرشو به سمت یونگی برگردوند"هیونگ کرم می تونه کسیو بغل کنه؟"
"می دونستین هر دوتون خیلی رو اعصابین؟"
![](https://img.wattpad.com/cover/189984984-288-k809702.jpg)
YOU ARE READING
This is Kim Family
Fanfictionده سال از ازدواج کیم نامجون و کیم سئوکجین گذشته حالا اونا والدین پنج تا بچه قد و نیم قدن کیم یونگی هشت ساله به عنوان بزرگترین برادر به دنبالش کیم هوسئوک هفت ساله دومین هیونگ کیم جیمین و کیم تهیونگ چهار ساله دوقلوهای پر دردسر و در نهایت کیم جانگ کوک...