Extra | ددی

5.8K 867 1.1K
                                    

"ریلکس باش جینی"

به تبعیت از حرف نامجون جین نفس عمیقی کشید و گذاشت دوست پسرش کراواتشو سفت کنه

تقریبا دوسال از شروع رابطه اون ها می گذشت و با اینکه نمی شد گفت همه لحظاتش پرفکت بوده ولی حالا نامجون و جین با اطمینان می دونستن که نیمه های گمشده همن

زمان های سختی رو برای فهمیدن رفتار همدیگه و درک شخصیتای متفاوتشون گذروندن
کمی تغییر هم چاشنی کارشون شده بود
نامجون آرومتر از همیشه و جینی که کمتر غر می زد در بهترین حالت خودشون قرار داشتن

نامجون بلافاصله بعد از تموم شدن دانشگاهش تو شرکت باباش مشغول به کار شد
تا چند وقت دیگه هم پدرش خودش رو بازنشسته می کرد و همه چیز تمام و کمال به عهده اون گذاشته می شد

تحمل دوری از جین رو نداشت و با اینکه فقط چند روز از جشن فارغ التحصیلی دوست پسرش گذشته بود رزومه اون روی میز استخدامی های شرکت به چشم می خورد

جین این شغل رو حداقل تا دهه سوم زندگیش تو خوابم نمی دید
با اینکه به خودش اعتماد داشت ولی این روز اول کارشو استرس زا تر از حد معمول می کرد

"منو ببین"

نامجون صورت جین رو بین دست هاش گرفت و مجبورش کرد به چشماش نگاه کنه

"اتفاق بدی قرار نیست بیفته...اگه عالی نبودی هیچوقت پیشنهادت نمی دادم...حالا مثل یه پسر خوب برو تو و سربلند بیرون بیا"

جین چند بار صورتشو لای دستای نامجون تکون داد و باعث شد لپاش بیشتر جمع شه
حرفای نامجون رو توی ذهنش مرور کرد و با به یاد آوردن جمله آخرش صورتش درهم رفت

"تو هم بهتره تا وقتی من ازون اتاق بیرون میام این کینک مسخرتو کنار گذاشته باشی...حتی روز آخر زندگیمم باشه ددی صدات نمی کنم"

نامجون فقط چشماشو تو حدقه چرخوند و جین رو ول کرد
بعد دو سال این تنها چیزی بود که نتونست اون رو باهاش همراه کنه

"خیله خب...فقط نگران نباش"

بوسه کوتاهی روی پیشونی جین گذاشت و اون رو به اتاقی که باید توش مصاحبه می شد راهنمایی کرد
روی مبل های اتاق انتظار نشست و لپشو از تو گاز گرفت

در استخدام شدن جین هیچ شکی نداشت
قطعا پسر رئیس شرکت که فقط بخاطر اومدن دوست پسرش به اون ساختمون اتاقشو ضد صدا کرده بود به این راحتیا ازش نمی گذشت

نیشخندی روی لبش نقش بست که با اس ام اسی که براش اومد اونو جمع کرد
سفارشش بعد یک ماه آماده بود و این باعث شد بخاطر استرس رنگ از چهره اش بپره

This is Kim FamilyWhere stories live. Discover now