بابا کجاست؟

6.8K 916 1.4K
                                    

جیمین تو اتاق تند تند می چرخید تا به جین تو آماده کردن جانگکوک کمک کنه

"پستونک آبیشو می دی مینی...تو کشو کنار تخت بگرد"

جیمین سرشو تکون داد و سمت کشو چپ که بهش نزدیک تر بود رفت
جین لباسای جانگ کوک رو تنش کرد و تقریبا آماده بود

"مامان اینا چیه..."

جین سمت جیمین برگشت و با دیدن چیزهایی که دستش بود چشم هاش از حدقه بیرون زد

"اینا مال تو و باباس؟"

جیمین چشم بند و پارچه های نواری قرمز و دستبند قلابی رو برداشت و با خوشحالی بهش نگاه کرد

"شما هم دزد و پلیس بازی می کنین؟"

چشمای جیمین برق می زدن
جین دهنش رو باز کرد تا چیزی بگه ولی فقط هوا ازش خارج شد

"خب...آره...بعضی وقتا"

جلو رفت تا از جیمین بگیرتشون ولی اون نذاشت

"اونوقت...کی پلیسه کی دزد؟"

جین نفس عمیقی کشید و هجوم خون رو به صورتش احساس کرد

"این چه سوالیه مینی...بده من اونا رو"

نامجون همزمان وارد اتاق شد و با دیدن وسایل توی دست جیمین از تعجب خشکش زد
سرشو انداخت پایین تا با جین چشم تو چشم نشه

جای اون وسایل تو کمد حموم، سومین کشوی سمت چپ،زیر لباس ها، داخل گاو صندوق،کنار قوطی لوب و کاندوم ها توی کیسه ی سیاهی بود که دو بار گره زده می شد
نه توی کشوی بغل دستشون که بچه ها حداقل روزی سه بار بهش سر می‌ زدن

نامجون درک نمی کرد چرا باید واسه هر بار خوابیدن با شوهرش در گاو صندوق رو باز کنه و فردا صبحشم نه...همون شب بعد ازینکه کارشون تموم شد همه رو بزاره سرجاش

ولی یه دفعه تنبلی کرد و نتیجش...جلوی چشمش تو دستای جیمین تکون می خورد

"بعدا راجبش حرف می زنیم خب؟"

جین می دونست جیمین یادش میره
وسایلو از دستش گرفت و زیر پتو قایم کرد

"پس من میرم پیش ته ته"

لبخند کوتاهی بهش زد و جیمین از اتاق بیرون رفت
نامجون برای اینکه خودشو مشغول کنه سمت جانگکوک قدم برداشت

"بیا اینجا کیم نامجون"

نه جونی و نه نامجون...کیم نامجون!
همین کافی بود تا بفهمه کارش ساخته اس

This is Kim FamilyWhere stories live. Discover now