Part3(Jung Hoseok)

764 151 2
                                    

بعد از اینکه گوشی رو قطع کردم نامه ای که برام اومده بود رو باز کردم. لبخند زدم مثل همیشه نارنجی با طرح های پرتقال و بوی گل بهارنارنج... این بوی مادر بزرگ بود هروقت کنار من بود!
"جیهوپ کوچولوی من احتمالا الان مردی شدی برای خودت میدونی من دوست دارم اون شو های لباس جذابت رو توی مهمونی کاج وایت اسون به نمایش بزاری... منتظرم تا ببینمت هوپی کوچولو!
با لباس های زیبایت در آغوشم قدم بزن و عشقمان را با طرح و رنگ ها بتن کن!"
اجرا اونم توی وایت اسون؟ جدی؟ جالبه حتما باید لباس های جدیدی اونجا طراحی کنم.

𝑩𝒍𝒂𝒄𝒌 𝑺𝒘𝒂𝒏🖤🦢Tahanan ng mga kuwento. Tumuklas ngayon