شروع ماجرا

1.1K 189 8
                                    



فضای اورژانس به شدت کلافش کرده بود،امروز روز خیلی شلوغی بود و کلی بیمار به اورژانس مراجعه کرده بودند،بیون بکهیون بعد از ۲۴ ساعت شیفت توی اورژانس واقعا خسته بود و نای ایسادن روی پاهاشو نداشت،دقیقا روزی که تنبیه شده بود باید اورژانس انقدر شلوغ باشه؟
۲۴ ساعت گذشته حتی یک ثانیش رو بیکار نبود و بعد از کلی دوندگی داشت با یک دختر بچه لوس سر و کله میزد که اسباب بازیش رو داخل بینیش کرده بود و بکهیون سعی داشت با حوصله راضیش کنه که بتونه کمکش کنه اما تا دستش را بهش نزدیک میکرد دختر بچه با جیغ بنفشی که میکشید باعث می‌شد گوش‌های بک درد بگیره.
بیون بکهیون رزیدنت سال سومی جراحی، یک دکتر نابغه و عاشق کارش بود که متاسفانه به خاطر زبون درازش و حرف های بی موقعش معمولا از طرف استاد منفورش تنبیه میشد و باید ۴۸ ساعت توی اورژانس شیفت میموند.

_ بکهیون احمق دیگه حق نداری بدموقع صحبت کنی،خیر سرت رزیدنت جراحی هستی،تو یک نابغه ای ،چرا باید توی این شرایط باشی،فقط کافیه مواظب زبونت باشی،به خودت قول بده،قول بده دیگ بیخودی حرف نزنی.

بکهیون وقتی داشت سعی میکرد با دختر بچه ی جیغ جیغو سر کله بزنه با ناله این جملات زیر لب تکرار میکرد،بلاخره بعد از کلی سر و کله زدن تونست موفق بشه و بعد از صحبت با خانواده بیمار به سمت کافه تریای بیمارستان رفت که حداقل با نوشیدن یک لیوان قهوه سر حال بیاد.

وقتی داشت با لیوان قهوه اش بازی میکرد و به شدت غرق افکارش بود متوجه دستی شد که جلوش هی تکون میخورد وقتی به خودش اومد دید که هیونگای دوست داشتنیش روبه روش نشستن.

_چند ساعت دیگه مونده بکی؟

شیومین وقتی داشت موهای بکهیون بهم میریخت اینو گفت.

_ 24 ساعت دیگه.

در حالی که غرغر میکرد برگشت سمت جونگده هیونگش که سعی داشت خنده اش رو بخوره گفت

_چته هیونگ می‌خوای بخندی،انقدر حالم خنده داره،۲۴ ساعت کوفتی دیگ،۲۴ ساعتت دیگه مونده و من دارم دیونه میشم.

_ بکهیون تقصیر خودته چند بار من و شیومین باید بهت بگیم که جلوی زبون درازتو بگیر، تهش این سر به هوایت کار دستت میده تا کی میخای به شیطنتات ادامه بدی،خیر سرت به زودی جراح میشی.

تا میخواست جواب هیونگش رو بده از اورژانس پیجش کردن پس فقط پوفی کشید و پا تند کرد به سمت اورژانس، واقعا دلش نمی خواست استاد کیم بیشتر از این تنبیه اش کنه ،پس سعی داشت مشکل ایجاد نکنه اما مگر زمانی هست بیون بکهوین با شیطنت هاش مشکل درست نکنه؟

بعد از ۴۸ ساعت شیفت تبدیل به یک جنازه متحرک شده بود،انقدر خسته بود که همون جا توی بیمارستان توی اتاق استراحت خوابیده بود،اما صدای گوشیش خیلی رو مخش بود و به اجبار جواب داد

ஜ۩۞۩ஜبلک هورس ஜ۩۞۩ஜWhere stories live. Discover now