20

1.8K 484 112
                                    


حال چانیول خوب نبود. بکهیون احتمال میداد دلیل حال بدش، شربتی باشه که هر روز توی قهوه اش میریزه! اما با این حال، قلب نگرانش رو ندیده گرفته بود و به بهونه اینکه دیگه چیزی تا جدایی‌ شون باقی نمونده و تو این روز آخر قرار نیست اتفاق خاصی بیفته، بار دیگه اون شربت رو به خورد چانیول داد. مثل اینکه نفرت رخنه کرده توی روح زخم دیده اش قویتر بود تا عشق ضعیف شده قلبش...
پسر مو شرابی تحمل داشتن یه رابطه دوباره با چانیول رو نداشت. بعد آخرین رابطه ای که با اون مرد داشت سه ساعت تمام توی حموم مونده بود و یه شامپو بدن کامل رو روی بدنش خالی کرده و بارها خودش رو سابیده بود تا حس گندش رو کمی از بین ببره. واقعا دلش نمیخواست بازم اون حس رو تجربه کنه ....

جشن نامزدی کیونگسو و کای بلاخره رسیده بود. مراسم توی تالار شیکی گرفته شده بود. آقای دو که به نحوی زیر و بم وکیل کیم رو درآورده بود، با اطلاعات بدست اومده حالا کامل شیفته کای شده بود. بخاطر همین امروز زیادی دست و دلبازی کرده بود و برای مراسم چیزی کم نذاشته بود. از طرف کای به جز چندتا دوست، مهمون خاصی شرکت نکرده بود و بیشتر جمعیت از آشناها و فامیل کیونگسو بودند.

بکهیون‌ کنار چانیول ایستاده به مراسم رد و بدل کردن حلقه ها نگاه میکرد. کت و شلوارش با همسرش ست بود و هرکس بهشون نگاهی مینداخت لبخند تحسین برانگیزی تحویلشون میداد. انگار نوع نگاهشون داد میزد شما برای هم ساخته شدید. این موضوع دیگه داشت عصبیش میکرد.

تلاش کرد حواسش رو پرت کنه. به دو پسر جوون وسط سن رقص خیره شد. پوزخندی به صورت‌ غمزده کیونگسوی که همراه کای میرقصید، زد. اگه حالت چهره کیونگ و نگاه حسرت بار هر از گاهش به‌ چانیول نبود شاید باورش میشد این دو نفر تو این مدت کمی که باهم آشناشون‌ کرده، واقعا بهم علاقه مند شدند! اما با غم نگاه کیونگ و دوری کردن واضحش از کای کاملا مشخص بود این مراسم، یه نمایشه مسخره است.

دست چانیول به نشونه مالکیت دور بدنش حلقه شد و اینکار وکیل پارک اخمی توی صورت کیونگسوی که همه توجه اش به اون دونفر بود، نشوند.  با گره خوردن نگاهش‌ به نگاه کیونگسو، تای ابروی برای پسر اخم کرده بالا برد و عمدی بدنش رو بیشتر چانیول چسبوند و توی یه حرکت آنی با بلند شدن روی پاهاش، لبهاش رو به لب همسر قد بلندش رسوند و خیلی گرم بوسیدش. فقط میخواست با اینکار کمی بیشتر حرص معشوقه وکیل پارک رو دربیاره. مسلما از کیونگم به اندازه کافی کینه به دل داشت...

کیونگسو با این کار بکهیون، به بهونه خستگی، عصبی خودش رو از آغوش کای بیرون کشید و به سمت جایگاهشون رفت تا بشینه.

چانیول بی خبر از جنگ خاموش دو پسر، لحظه ای از حرکت بکهیون شوکه شد اما این جاخوردگی فقط چند ثانیه طول کشید. دستش رو محکمتر دور کمر پسر کوچیکتر حلقه کرد و بکهیون رو بیشتر به خودش چسبوندش و با اشتیاق زیادی کنترل بوسه رو بدست گرفت. بی تاب لب پایینی بکهیون رو بین لبهاش کشید و مکیدش و مزه مزه اش کرد. دلتنگ همسر شیرینش بود. براش عجیب بود با این حجم از خواستن بکهیون، چرا نمیتونه تحریک شه...

You Must Be MineWhere stories live. Discover now