32

1.6K 481 191
                                    

قبل اینکه از ماشین پیاده شه، چانیول به حرف اومد
- صبر کن
بکهیون مضطرب سمتش چرخید. رنگش پریده بود و استرس رو حتی میشد از چشمهاش خوند.
- چیشده؟!
نگاهش رو توی چهره مرد بزرگتر چرخوند. تای ابروش ناخودآگاه با دیدن برق شیطنت چشمهای همسرش بالا رفت.
همونطور که از صورت وکیل پارک مشخص بود، روی شیطانیش توی این موقعیت حساس بیدار شده بود و مرد قصد کرده بود از این فرصت بهترین استفاده رو ببره!

- بهم پیش پرداخت بده تا بیام جلسه دادگاهت

با حرف جدی چانیول عصبی شد. کامل سمت همسرش چرخید و چشمهاشو ریزتر از حالت عادی کرد
- درباره چی حرف میزنی؟!

چانیول نیشخندی به حالتش زد
- درباره پیش پرداخت وکالتم

اخمش غلیظتر شد
- یادت رفته شرط کردی به جای حق زحمه ات، باهات ازدواج کنم؟!

مرد پشت فرمون خونسرد به صندلیش تکیه زد و موزیانه نگاهش کرد.
- هنوز که ازدواج نکردی! پس حقمه یه پیش پرداخت کوچولو ازت بگیره شیرین...

واقعا الان حوصله این بازی ها رو نداشت. استرسش هر لحظه بیشتر میشد و بدخلقترش میکرد.
- قبلا هم گفتم من چیزی ندارم

دست وکیل پارک خیلی سریع سمتش اومد و با عبور از زیر رونش به باسنش رسید
- داری، یه خوبشم داری
چانیول همزمان با زمزمه اش، از روی شلوار کتونش چنگی به لپ باسنش انداخت.

جا خورده از کار مرد، عقب کشید تا کامل پایین تنشو از همسر بی حیاش دور کنه. چشم غره ای به چانیول و لبخند معنی دارش رفت. با خشم زیادی از بین دندونای چفت شدش غرید.

- حتی فکرشم نکن!

چانیول به جبهه گرفتنش نیشخندی زد و با حالت خنثی اعلام کرد.
- باسنتو به عنوان پیش پرداخت میخوام بکهیون

خنده حرصی بکهیون یه واکنش عصبی بود! الان، تو این موقعیت، چانیول میخواست مجبورش کنه باهم رابطه داشته باشن؟! انگار تمام بدنش از عصبانیت رعشه گرفته بود. نگاه بدی به چانیولی که دقیق رفتارش رو کنکاش میکرد انداخت. قبل اینکه عربده بلندش از دهنش بیرون بیاد، وکیل پارک از اشتیاه بیرون آوردش.

- هی اون فکر منحرفانه رو از سرت بیرون کن. باسنتو میخوام تا چند تا اسپنک بزنم بهش...

چهره پسر کوچیک لحظه ای حالت گیجی گرفت و بعد کم کم گونه هاش به سرخی زدن و نگاهش تیزتر شد.
اما خب حالت هاش که نشون از خشمش بود هیچ تاثیری توی منصرف کردن مرد بزرگتر نداشت!

- چرا اونطوری نگاه میکنی؟! اگه میخوای الان بیام تو، باید قبلش بذاری پنج تا اسپنک بزنم به باسنت

بکهیون با کج گرفتن سرش، خیلی جدی پرسید
- میخوای همین الان بکشمت پارک چانیول؟!

چانیول هم سرشو مثلش کج کرد و خشک گفت
- نه... میخوام شلوارتو بدی پایین و باسنتو بگیری سمتم تا اسپنک بزنم!

You Must Be MineWhere stories live. Discover now