monster

1.5K 258 10
                                    

تاکید میکنم هر عکسی که گذاشته میشه با مشخصات پارت معرفی نگاه کنید
🧛🧛🧛🧛🧛🧛🧛🧛🧛🧛🧛🧛🧛🧛🧛🧛🧛
نگاه سردشو به کشیک پیر داد
٪بفرمایید پدر من بعد از تمیز کردن کلیسا برمیگرد خونه

مرد دستشو روی شونه ی جیمین زد

&مراقب باش....هیولا ها بعد از رفتن کشیک اصلی به کلیسا حمله میکنن

دستاشو مشت کرد

برعکس حرص درونش لبخند زیبایی زد

٪نگران نباشید پدر من مراقبم
جیمین پشتش رو کرد که بره ولی مچش تو دست مرد گیر افتاد

&ببینم زخمت خوب نشد؟
نگاهی به مچش انداخت و لبخند زد

(اینطوری باند پیچی شده)٪نه راستش من کم خونی دارم برای همین خیلی زمان میبره تا زخمام خوب بشه

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

(اینطوری باند پیچی شده)
٪نه راستش من کم خونی دارم برای همین خیلی زمان میبره تا زخمام خوب بشه

کشیش که انگار قانع شده بود سری تکون داد و رفت
جیمین هوف بلندی کشید

با شنید صدای ناقوص کلیسا
سمت کلیسا دویید
این خوب نبود
اون از صداهای بلند منتفره
در رو پشت سرش بست

برادر عزیزشو وسط کلیسا دید

با چشای ابی مظلومش بهش نگاه میکرد و گوشاشو رو از صدای بلند گرفته بود

با چشای ابی مظلومش بهش نگاه میکرد و گوشاشو رو از صدای بلند گرفته بود

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

(اینطوری ولی موهای طوسی و چشای آبی)

دستاشو برای عزیز ترین فرد زندگیش باز کرد تا بیاد تو بغلش
اما اون پسر میلی متری تکون نخورد
٪تهیونگی بیا...بیا پیشم

+ن.نمی.نمیتومم....صدا....اذ..اذیتم...میکنه....

به ساعت بالای دیوار نگاه انداخت

blue moon vampireWhere stories live. Discover now