🧛🧛🧛🧛🧛🧛🧛🧛🧛🧛🧛🧛🧛🧛🧛🧛🧛
توی یک لحظه ده نفر محاصرشون کردنجیمین سمت تهیونگ رفت
٪شماها کی هستید؟*اینو من باید بپرسم....تو قلمروی ما چیکار میکنید
٪قلمرو؟یکی دیگه از اونا جلو اومد
=اره کیوتی....قلمروی خوناشاماچشای جیمین برق زد
مردی که جلوش بود از برقی که توی چشای جیمین دید
ترسیده کنار اون فردی که اول حرف زد رفت=جونی....مگه نباید میترسید؟
*اینجا چیکار میکنید؟
جیمین بلند شد
به تهیونگ اشاره کرد٪برادر من یه خوناشامه.....ما دنبال شماها میگشتیم
@ اینجا چه خبره؟
=فرمانده...این پسره میگه برادرش خوناشامه
فرمانده سمت تهیونگ رفت و بلندش کرد
گردنشو بو کرد
چشاش گرد شد
رو به جیمین گفت@ اون یه آبیه؟
٪.ا.ره
لحن لرزون شدمیترسید قبولشون نکنن و بلایی سر تهیونگش بیارن
٪ب.بیینید...تهیونگ من هیچ خطری برای کسی نداره......اون فقط از خون من خورده....اصلا از کنترل خارج نمیشه....لطفا..
=هی پسر...اروم....به ما نگاه نکن که چشامون قرمزه....رییسمون و برادرش مثل برادرتن
امید به چشای بی روح جیمین برگشت
٪اوه خدایا ممنون...مردی که لب های بزرگتری نسبت به بقیه داشت دست جیمین رو گرفت
=من جینم.....بیا بریم قول میدم مطمئنم رییس عاشقت میشه
.
.
.
.
به ویلای بزرگی رسیدن
حیف تهیونگ بیهوش بود وگرنه با دیدن اینجا سر همه رو میخورد٪میگم این کاری که با تهیونگ کردین....
*@=جیمین این بار پنجاهمه که اینو میپرسی
جیمین دستاشو به معنی تسلیم اورد بالا
٪خیله خب ببخشید~اینجا چه خبره؟
جیمین متوجه نمیشد صدا از کجاست
چند بار دور خودش چرخید
صدای خنده ی قشنگی اومد(خنده های لنعتی یونگی)
~این بالا رو نگاه کن پسر انسانپسر انسان؟
٪هی مردک....اینکه انسانم دلیل نمیشه که توی خوناشام مسخرم کنیرو به جین کرد
٪این فکر کرده کیه....مرتیکه ی آشغ.....حرفش با دست جین قطع شد
=ساکت شو...میخوای بمیری؟از پشت سرش باد شدیدی اومد
اون مرد از روی یالکن پرید پایین،؟جیمین مطمئن بود ارتفاع اونجا حداقل پنج متر بود
اون مرد اشاره کرد جینی بره عقب
![](https://img.wattpad.com/cover/302637365-288-k579864.jpg)
YOU ARE READING
blue moon vampire
Vampireدو برادر یکی انسان یکی یه خوناشام خاص دنبال یه مکان امن برای همدیگه میگردن کاپل:کوکوی..سپمین...نامجین کاپل فرعی:چانبک تاریخ شروع:4\12\1400 تاریخ پایان:هر حال آپ تایم پارت گذاری:نامشخص