🔗 PART 02 🔗

552 99 47
                                    

استف: جیهوپ ماسکت رو درست کن چیزی به ضبط نمونده.. جی کی به گریمور بگو سمت راست صورتت خوب کاور نشده جوش‌هات معلومه.. تهیونگ موهات بهم ریخته.. زود باشین چرا انقد کند پیش میرین؟
جو وحشتناکی بود.
همه بدو بدو این طرف و اون طرف می‌رفتن و این وسط امر و نهی این استف بد عنق هم داشت استرس و وحشت بیشتری به پسرا می‌داد.

هوسوک ماسکش رو برداشت و مشغول درست کردنش جلوی آینه شد از طرف دیگه هم جونگکوک سمت اتاق میکاپ پا تند کرد و تهیونگ هم دنبال هیر استایلیست گشت تا موهاش رو درست کنه.
نامجون دو دل به عینک توی دستش نگاه می‌کرد و فارغ از هیاهوی اطرافش توی افکارش غرق بود.

این بی رحمی نبود؟
نامجون، هوسوک و تا حدودی جیمین زیادی با صورت و هیکلشون بی رحمانه رفتار می‌شد و هر سه نفرشون به جایی رسیده بودن که دیگه خودشون هم نسبت به خودشون حس خوبی نداشتن.
با صدای تهدید آمیز همون استف به خودش اومد و بهش نگاه کرد.

استف: رپمانستر.. عینکت یادت نره
گویا اون زن هم متوجه تردید و حالات نامجون شده بود و با اون لحن کوبنده داشت بهش هشدار می‌داد که به ذهنش هم خطور نکنه عینک رو نزنه.
لبخند لرزونی زد و سرش رو کمی خم کرد
نامجون: بله نونا.. نگران نباشید

وقتی زن صورتش رو چرخوند، نگاه نامجون دوباره رنگ غم گرفت و این سوکجین بود که تمام مدت نظاره گر نامجون و کشمکش‌هاش با خودش بود.
سوکجین هم مثل نامجون نمی‌تونست این حجم بی عدالتی رو تحمل کنه و قلبش از دیدن هوسوک با اون ماسک گنده، جیمین و وسواس شدیدی که نسبت به خودش پیدا کرده بود، جونگکوک و جوش‌های کیوتش که عادی‌ترین حالت پوست بود و همینطور نامجون و نگاه خشک شده به عینکش، به درد میومد.

بی اختیار قدم‌هاش رو سمت نامجون برداشت و جلوی صورتش وایساد.
نامجون با توقف یه جفت کفش دقیقا جلوی خودش، سرش رو بالا آورد و به چهره زیبای سوکجین خیره شد.
چطور می‌تونست تا این حد بی نقض باشه؟
انگار واقعا کائنات برای سوکجین پارتی بازی کرده بودن چون این موجود زیادی خوشگل بود

الکی که نبود ویژوال گروه بود.
با دستی که روش شونه‌ش نشست، به خودش اومد و دست از تحسین سوکجین برداشت.
سوکجین بی اختیار اب دهنش رو قورت داد و به حرف اومد
سوکجین: به خودت ایمان داشته باش کیم نامجون.. این ادما نمیتونن برای تو محدودیت ایجاد کنن.. اول استعدادت رو بهشون اثبات کن و بعد، با جذابیت و زیبایی ذاتیت حیرت زدشون کن.

شنیدن اون صدای ملایم و شیرین، در حالی که بهش قوت قلب و امید به روزای بهتر میداد، لبخند عریضی روی لباش نشوند و طرف مقابلش با دیدن چال گونه نامجون، متقابلا لبخند دندون نمایی زد.
تبادل انرژی با موفقیت انجام شده بود.
استف: دو دقیقه تا شروع.. جمع شین زوووود

نگاهش رو از چشمای کشیدش گرفت و با ابرو بهش اشاره کرد راه بیوفته.
اون فقط می‌خواست حال نامجون رو بهتر کنه ولی خودش الان نمی‌تونست خنده عریضش رو جمع کنه.
دست خودش نبود.
اون چال گونه زیادی کیوت بود..

MY STUPID CRUSH | NAMJIN - YOONMINWhere stories live. Discover now