🔗 PART 10 🔗

353 94 93
                                    

جونگکوک: ولی مرده

تهیونگ: موافقم.. چشماش‌ کاملا بستس

هوسوک: هنوز نفس می‌کشه که..

جونگکوک: ولی این دلیل بر زنده بودنش نیست هیونگ

یونگی: اگه واقعا مرده باشه چی؟

تهیونگ: شت.. باید از شر جسدش خلاص شیم

هوسوک: چراااا؟!؟!

یونگی: چون ما میشیم اولین مضنون‌های این قتل

جونگکوک: هیییین..!! مگه این قتله؟!؟

تهیونگ: اینا رو بیخیال شین.. پاشین سر به نیستش کنیم

هوسوک: ولی سنگینه چیکارش کنیم؟

یونگی: هر کدوم به قسمتش رو میگیریم بچه‌ها..

با جدیت هر چه تمام‌تر سر پا ایستادن و در مقابل چشم‌های درشت شده جیمین، سمت پسر بیهوشی که تازه داشت به خودش میومد و مکالمشون رو می‌شنید، رفتن. به محض خم شدنشون و افدام برای بلند کردن پسرک، صدای داد جیمین، حتی جین تقریبا بیهوش رو هم از جا پروند

جیمین: گم شین عقب..

نگاه ناباور و عصبانیش رو به صورت‌های گیج و ترسیدشون دوخت و گیج ‌تک‌ خندی‌ کرد.

جیمین: تلاش میکنین یا واقعا همین قدر اسکلین؟

جونگکوک‌ با اخم دست به کمرش گرفت و خواست چیزی بگه که نگاه تیز جیمین مانعش شد

جیمین: جرعت داری به کلمه حرف بزن..

واقعا فکر کردین‌ جونگکوک قراره بترسه و دیگه حرف نمیزنه؟ خب کاملا درست فکر کردین چون از حالت تخسش خارج شد و بقیه هم با عقب نشینی واضح کوک، سمت زمین برگشتن و سر جاشون رو به روی کاناپه‌ای‌ که سوکجین روش دراز کشیده بود نشستن.

سوکجین که پی به عمق ماجرا برده بود و شک ‌نداشت‌ اگه یکم دیگه ادامه بده قطعا هم‌ گروهی‌های نابغه‌ش زنده به گورش میکنن و بعد بالا سرش وقتی دارن روش خاک میریزن میگن « ایول به خودمون که انقدر حرفه‌ای از عهده این قضیه بر اومدیم » و بعد خیلی جدی برای مرگش اشک‌ میریزن، پلکی لرزون و در صدد باز کردن چشم‌هاش بر اومد.

خب در واقع سوکجین نشون نداد به هوش اومده که بفهمه نامجون اونجا هست یا نه و وقتی هیچ علائم حیاتی ازش نشنید، لای پاک‌هاش رو باز کرد و.. بله.. با همون پسر چشم تو چشم شد. خیلی هم زیبا.. تو دلش فاک بلند بالایی به خودش داد و با صدای نامجون که هیجان زده به بقیه اعلام ‌کرد داره به هوش میاد، پلکی زد تا بیشتر چشم باز کنه.

MY STUPID CRUSH | NAMJIN - YOONMINWhere stories live. Discover now