[گلبرگ نه]

469 126 104
                                    

کای با وجود دست بسته شده و زخمیش که مشخص بود به شدت هم درد داره همراهی بکهیون رو به عهده گرفته بود و بکهیون در کمال خودخواهی از این موضوع خوشحال بود. وجود یه آشنا توی اون جمع غریبه که بیشترشون هم دشمنش حساب میشدن واقعا یه نعمت بود.

سوهو همراهشون نیومده بود اما جاگا این بار لباس پوشیده بود و هوشیارانه_بدون خوردن الکل اون هم به اجبار سوهو_ همراهیشون میکرد؛ البته کاملا مشخص بود که ناراضیه و اعصاب اون توله گرگ زخمی که کنار امگای برادرش هم راه میره رو نداره.

- لونا، تو قراره کار خطرناکی کنی؟

کای با صدایی آروم پرسید و امگای مضظرب نیم نگاهی بهش انداخت:
- آره اما انگار حل شدنیه؛ به احتمالا بالا میتونم از این راه چانیول رو آزاد کنم.

- پس چرا شک داری؟ ببینم... نکنه این قاتل داره زورت میکنه؟

بکهیون با تعجب به کسی که کای بهش اشاره میکرد نگاه کرد و با دیدن نگاه سرخ شده ی آلفا و شدت گرفتن فرومون های تلخش سریع انگشت آلفای جوان رو پایین کشید:
- دیوونه شدی کای؟ اون برادر چانیوله و با منم تا جایی که میتونسته مهربون بوده.

- ولی با من نه!
کای با اشاره به دست بسته شدش گفت و بکهیون باز هم عذاب وجدان گرفت.

- واقعا متاسفم، نمیخواستم به خاطر من تو اینطوری زخمی بشی.

- به خاطر تو نیست لونا، کار اونه و اگر به خاطر تو هم باشه من برای بدتر از این هم حاضرم!

- حداقل زبون چربی داری!
جاگا حین رد شدن از کنار کای همزمان با طعنه زدن به شونه اش گفت و جلوتر از اون از روی پل سنگی گذشت. خونه ی بزرگی با محوطه ای بزرگتر و به مراتب ترسناک تر از خونه ی کثیف و کدر جاگا روبروشون بود که حس ترس وحشتناکی هم بهشون میداد. پنجره ها با چوب پوشیده شده بودن و اگر بکهیون اون جا رو در حالت عادی میدید میگفت یه خونه رها شده یا روح زدست.

- اگر از ترس دارید خودتون رو خیس میکنیه که مطمئنم اینطوره... با کمال میل میتونیم برگردیم!

جاگا با اشاره به فرومون ترسیده ی اون دو مسخرشون کرد و امیدوار بود جواب مثبت رو از اون دو نفر بگیره اما در عوض صدای نحس و مزخرف امالیر از پشت اون دو نفر هر سه رو از جا پروند.

- نه نمیتونید برگردید، همین الان هم بی اجازه وارد ملک من شدید.

هر سه به طرفی که اون پسر ایستاده بود برگشتن و نگاه امگا قفل دو خرگوش خونی بسته به کمرش شد. ناخوداگاه عوق زد و روش رو برگردوند و امالیر نیشخند زد:
- درسته شاهزاده، تو همینا رو به عنوان وعده های غذایی اشرافیت میخوردی توی اون قصر قشنگت...

و بعد نگاهش رو به کسی که کنار امگا ایستاده بود داد و نیشخندش رنگ باخت. قد بلند، پوست شکلاتی و یه دنیا دل و جرات همراه خامی... غذای مورد علاقه ی امالیر!
- اسمت چیه توله آلفا؟

𝑹𝒐𝒔𝒆𝒔Where stories live. Discover now